جمع‌بندی کارگاه دوم توسعه‌ی توانمندی معلمان

مقدمه

پس از شروع کارگاه دوم، برخی از معلمان اقدام به ارسال پاسخ‌های فورواردی کردند و این کار را در مواردی که پاسخ صحیح سوال را نمی‌دانستند ادامه دادند. همه‌ی این موارد، یکی یکی برای ما روشن بود اما کوچک‌ترین ممانعتی از سوی ما به عمل نیامد. کار آن‌ها را تایید نکرده و نمی‌کنیم. اما هدف اصلی ما توجه دادن به موضوع‌هایی بود که معلمان تاکنون با آن کم‌تر روبه‌رو بودند. بهترین کاری که هر معلم در مواجهه با این سوال‌ها می‌توانست انجام دهد، فکر کردن در هر کدام از این موارد و ارسال پاسخ از سوی خودش بود.

وقتی نمره دادن در کار نیست، وقتی در انتهای دوره هیچ امتیازی برای کسی ثبت نمی‌شود (مگر آن چیزهایی که از مجموع دوره دریافت کرده است)، حداکثر برخورد ما (و در واقع تنها برخورد ما با پاسخ‌های غلط) این بود که یک بار دیگر جزوه را بخوانند و دوباره پاسخ دهند. آن‌گاه حتی اگر پاسخ دوم نیز غلط بود، از آن می‌گذشتیم و جزوه‌ی بعدی برایشان ارسال می‌شد. نگرانی هم از بابت یاد نگرفتن مطالب جزوه نداشتیم، چون هم می‌دانستیم که پاسخ‌های صحیح در جزوه‌های تکمیلی خواهد آمد و هم مطمئنیم بسیاری معلمان، در عرصه‌ی کلاس یا با مطالعه‌ی چند باره‌ی جزوه مطلب را خواهند گرفت. حتی در غیر این صورت نیز، مگر هر کدام از ما همه‌ی آن‌چه را در حرفه‌مان باید بلد باشیم، در عمل نیز بلد هستیم؟ به هر حال تجربه‌ی زندگی و تجربه‌ی سالیان معلمی، کم‌کم توان ما و نگاه ما را بالاتر می‌برد و وسیع‌تر می‌کند.

* اما نکته‌ی اصلی این است که اکثریت معلمان از این ابزار فوروارد کردن استفاده نکردند و همان راه و روشی را رفتند که باید می‌رفتند.

اینک جمع‌بندی مختصری داشته باشیم از پاسخ‌هایی که معلمان به جزوه‌های کارگاه دوم داشته‌اند.

جزوه‌ی ۱۱

این سوال مهم نیز از جمله سوال‌هایی بود که اکثریت معلمان به آن پاسخ درست دادند: دانش‌آموز تا وقتی نتواند صورت و معلومات یک مساله را بخواند، نمی‌داند که از او چه پرسشی شده و وقتی دانست با اتکای به همان معلومات خواهد توانست به آن پاسخ صحیح برسد.

این سوال نیز از جمله مواردی بود که پاسخ‌های فورواردی‌اش کم نبود. تعدادی از معلمان متنی را فوروارد کرده بودند که بر اهمیت بازی و سرگرمی در فهم ریاضی تاکید داشت. همین نکته نشان می‌دهد که حتی برای فوروارد کردن نیز فهم سوال لازم است و نیز به همین دلیل هم بود که مشکلی با پاسخ‌های فورواردی نداشتیم.

کسی که به درستی فوروارد می‌کند قسمتی از راه را رفته اما آسان‌ترین و کم‌فایده‌ترین راه را برگزیده است.

جزوه‌ی ۱۲

پاسخ اکثر معلمان شاید حدود %۹۰ صحیح بود. هیچ مبحث درسی نداریم که محتوایش به زندگی ربط نداشته باشد. درست به همین علت است که شش‌کتاب‌ها با هدف کاربردی کردن همه‌ی مباحث درسی، در ارتباط با مخاطبان این همه موفق بوده است.

جزوه‌ی ۱۳

از آن سوال‌هایی بود که تعداد بسیار کمی توانستند به آن پاسخ صحیح بدهند. در متن‌های سواد خواندن، یک یا چند سوال را به این منظور می‌گذارند که دانش‌آموز استنتاج کند.

استنتاج یعنی ربط دادن دو جمله (یا عبارت یا موضوع) به یکدیگر و از آن ارتباط به نتیجه‌ی سوم رسیدن.

در چنین سوال‌هایی، پاسخ، مستقیما در متن وجود ندارد.

آن سوالی که پاسخش به طور مستقیم در متن وجود دارد، مربوط به حیطه‌ی «دانش» است نه استنتاج. متنی که اکثر معلمان نوشته بودند حاوی پاسخ همان سوالی بود که مطرح کرده بودند.

استنتاج یعنی مثلا طارق بداند که تیم فوتبال مورد علاقه‌اش در چند مسابقه‌ی اخیر گل نخورده است اما نمی‌دانست در آخرین مسابقه، نتیجه‌ی بازی چه بوده است تا این‌که دوستش گفت از رادیو شنیدم که با اختلاف دو گل برده‌ایم.

بعد سوال کنیم: نتیجه‌ی بازی چه بوده است؟

که مشخص است ۰-۲ بوده است زیرا می‌دانیم که تیم‌ ما گل نخورده است.

در این‌جا نتیجه‌ی بازی در متن نیامده اما از مقایسه‌ی دو جمله‌ی «در چند مسابقه‌ی آخر گل نخورده» و «با اختلاف دو گل برده» استنتاج می‌کنیم که بازی دو هیچ بوده است.

جزوه‌ی ۱۴

پاسخ صحیح به سوال این جزوه نیز چندان زیاد نبود و اصلا کم بود.

دو نمونه از کارایی «تقاطع یادگیری» در امور جاری زندگی را خواسته بودیم. اگر جزوه به دقت خوانده شود می‌دانیم که تقاطع یادگیری یعنی این‌که پاسخ دو سوال به نحوی با هم گره خورده باشند (در جدول کودکانه کلمات متقاطع یعنی در یک حرف مشترک باشند).

آن وقت با پاسخ دادن به یکی از سوال‌ها و با اتکا  به همان حرف مشترک، بتوانیم پاسخ آن یکی نیز بیابیم.

پس در این‌جا دو نکته‌ی مهم وجود دارد:

هم این‌که پاسخ‌ها با هم تقاطع داشته باشند و هم این‌که چنان نقطه‌ی مشترکی باشد که از آن بتوان به پاسخ دیگری رسید. به جز سه چهار نفر و آن هم به طور ناقص کسی به این پرسش جواب صحیح نداده بود. این پرسش یکی از سخت‌ترین سوال‌های این دوره بود. حالا هم در این‌جا مثال نمی‌زنیم. خودتان باز هم فکر کنید و ببینید با این توضیح آیا می‌توانید به پاسخ صحیح برسید.

جزوه‌ی ۱۵

پرسش این جزوه نیز از جمله پرسش‌هایی بود که فقط چند نفر به آن پاسخ درست دادند.

اما نکته‌ی قابل توجه این‌که اکثریت آن ها که پاسخ اشتباه داده بودند، یک اشتباه واحد را مرتکب شده بودند. به هر حال بعضی از آن‌ها را که رگه‌هایی از فلسفیدن در آن‌ها وجود داشت، صحیح انگاشتیم.

علت آن اشتباه مشترک، قاطی کردن مفهوم «فلسفیدن درباره‌ی یک موضوع درسی» را با درس دادن آن موضوع بود.

یعنی اکثریت معلمان به جای فلسفیدن درباره‌ی یک موضوع، آن مبحث را درس داده بودند و پاسخ به چرایی‌های علمی را با چرایی‌های فلسفی اشتباه کرده بودند.

هنگامی که می‌خواهیم با مبحث … فلسفیدن داشته باشیم، نباید آن مبحث را درس دهیم. اتفاقا باید با فرض این‌که مخاطبان ما آن مبحث را بلد هستند، با سوالات مناسب، نظریه‌های آن مبحث را به چالش بکشیم و زیر سوال ببریم.

جزوه‌ها‌ی ۱۶ تا ۲۰

هر چه‌قدر که سوال‌های ۱۳ تا ۱۵ برای معلمان دشوار بود و تعداد کمی به آن‌ها پاسخ داده بودند، به پرسش‌های نیمه‌ی دوم کارگاه دوم اکثریت مطلق (تقریبا همه) به پرسش‌ها، پاسخ‌های خوبی داده بودند. در این‌‌جا نمی‌گوییم صحیح چون در این پنج سوال، معلمان نظرات خود را گفته بودند و انصافا نظریاتشان بسیار خوب و امیدبخش بود.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *