توسعه توانمندی معلمان

فلسفیدن با همه‌ی مباحث درسی

«فلسفیدن»، آن‌چنان که در این کتاب‌ها می‌بینید، نه چند روزه و چند ساله حاصل شده است و نه حاصل کپی‌برداری از نمونه‌های مشابه خارجی است.

علم و هنر و فلسفه البته مرز نمی‌شناسند و حیطه‌هایی جهانی هستند. همه‌ی افراد بشر در هر نقطه‌ای که زندگی می‌کنند، می‌توانند و باید از دستاوردهای علمی، هنری و فلسفی بهره ببرند که در سایر نقاط جهان حاصل شده است. اما این امر به معنای دنباله‌روی و کپی‌برداری از هر مد رایج نیست.

اصل بودن (اریژینال بودن) در همه‌ی امور نظری لازم است. در امور کودکان  چند برابر بیشتر لازم است و در آموزش فلسفه برای کودکان  باز هم بیشتر ضروری است که افراد و نظرات «اصل» را از افراد و نظرات «کپی» تشخیص داد.

در سال‌های اخیر، بسیاری نظرات در آموزش  «فلسفه برای کودکان» مطرح بوده و کار شده است. مثل سایر زمینه‌ها در این حیطه نیز شاهد انواع انگیزه‌های مختلف در پرداختن به این موضوع بوده‌ایم.

امید ما این است که توانسته باشیم الگوی فلسفیدن  را از جان و جهان خود بیرون آورده و پرداخته باشیم. آن چنان که مسیری نو و جذاب و اصل باشد برای آموزش کندوکاو فلسفی به کودکان.

امید ما این است که بدون الگوبرداری از دیگران، اما با اطلاع و اشراف به همه‌ی تجربه‌های پیشین، به این مهم دست یابیم.

برای آموزش فلسفه به کودکان نیازی به تئوری‌ها و نام‌گذاری‌ها و برنامه‌های خیلی خاص نیست.  کافی است ذهن کودکان را با چالش‌هایی که خلاقیت و توان استدلال را در آن‌ها افزایش دهد درگیر کنیم، برای انجام این کار ابزار و مواد لازم، حاضر و آماده است. درست در برابر دیدگانمان.

وقتی می‌خواهیم کودکان را به سوی تعمق و تحلیل ببریم، آیا خود می‌توانیم دنباله‌رو و اقتباس‌گر بمانیم؟

برای درگیر کردن دانش‌آموزان با مسئله‌ای که بیـن آن‌ها مشترک باشد و بتواند تشویقشان کند که حرف بزنند و استدلال کنند، ما  به‌جای استفاده از داستان، منبعی موثرتر داریم: کتاب‌های درسی.

داستان بسیار خوب است و بخش‌های مهمی از پازل آموزشی دبستانک، شامل داستان و داستان‌پردازی است (برای ارتقای سواد خواندن، برای کسب توانایی تصویر خوانی و …) اما برای فلسفه، داستان ابزار کم‌تأثیری‌ست و تجربه نشان داده است که چالش با مباحث درسی بسیار کارآمدتر است.

 کافی است معلم فلسفه‌ی ما کمی زحمت بکشد و کتاب‌های درسی پایه‌های مختلف را ورق بزند و بخواند تا بتواند در هر جلسه به موضوعی بپردازد که دانش‌آموزان در آن هفته خوانده‌اند. چون:

۱٫ موضوع‌ها کاملا تازه‌اند.

۲٫ موضوع‌ها را یاد گرفته‌اند.

۳٫ موضوع‌ها بین آن‌ها مشترک است.

۴٫  آن موضوع، از مهم‌ترین قسمت‌های زندگی دانش‌آموز است.

 ترجیحا اگر آموزگار هر کلاس؛ کار فلسفیدن را علاقه‌مندانه، خود انجام دهد می‌تواند بهتر باشد.

در فلسفیدن، مسئله‌ی اصلی درگیر شدن دانش‌آموز با مباحث مهم زندگی‌اش است. وقتی مثلا دانش‌آموز کلاس چهارم دبستان در این هفته درس مغناطیس را فرا می‌گیرد. در کتاب فلسفیدن نیز با همین موضوع درگیر می‌شود و مفاهیم درسی و علمی برای او کاربردی و جزیی از زندگی می‌شود.

«فلسفیدن» ابزار مناسب  دانش‌آموزان و معلمانی است که می‌خواهند به اتفاق یک‌دیگر با  فکر و نگاهی تازه به مباحث درسی بنگرند.

همین که دانش‌آموز دبستانی یاد بگیرد که می‌توان به هر چیز «طور دیگر» نگریست، می‌تواند شروع  همان تکاپوی پایان‌ناپذیر عقلانی باشد که بشر را  پیش می‌برد.

تکاپویی که می‌تواند از اول دبستان (یا حتی پیش از آن) شروع شود.

شما بنویسید:

یکی از مباحث درسی پایه‌ای را که درس می‌دهید (یا هر پایه‌ی درسی دیگر) به چالش بکشید و متن فلسفیدنی خود را برای آن بنویسید.

توسعه توانمندی معلمان

تقاطع یادگیری‌ها

روشی بسیار پیشرفته‌ و جالب که در شش کتاب یادگیری متقاطع برای اول تا ششم دبستان استفاده کرده‌ایم که بسیار مورد توجه قرار گرفته و تاکنون چند بار تجدید چاپ شده‌اند.

یکی از دلیل‌های موفقیت یادگیری متقاطع، در ظاهر این است که نسبت به سایر شش‌کتاب‌ها از وجه سرگرم‌کننده بودن بیشتری برخوردار است که موجب لذت بیشتر یادگیرنده هنگام کار با آن می‌شود. این نظر البته درست است اما همه‌ی ماجرا نیست.

ویژگی مهم دیگر شش‌کتاب یادگیری متقاطع، کاربرد دو منظوره‌ی آن در دو زمان مختلف یادگیری است، یکی مناسب بودن به هنگام پیش‌خوانی که ورود یادگیرنده را به مبحث موضوع یادگیری تسهیل می‌کند. یعنی در زمانی که هنوز دانش‌آموز آن درس را فرا نگرفته است، جدول‌های این کتاب (یک جدول کودکانه کلمات متقاطع برای هر مبحث) باعث می‌شود که قبل از حضور در جلسه‌ی تدریس آن مبحث، با حل یک جدول با کلمات کلیدی و چند مفهوم اصلی آن مبحث آشنا شود و درس را بهتر بفهمد.

از سوی دیگر پس از گذشت چند روز، چند هفته یا چند ماه از زمانی که درس را فراگرفته بود، حل مجدد جدول، نظم سابق را به ذهنیات او در مورد آن مبحث باز می‌گرداند. هم‌چون مجموعه‌ای از تداعی‌هایی که شبیه یک دسته‌ی گل تزیین شده باشند.

طراحی کاملا حرفه‌ای سی الی پنجاه جدول کودکانه کلمات متقاطع برای هر پایه به نحوی که هر کدام مربوط به یکی از مباحث درسی کتاب‌های مختلف باشند، امکان بسیار مناسبی برای دانش‌آموز در هر دوران است.

چرا شکل جدول‌ها یک‌نواخت است؟

یکی از کارشناسان در مورد شکل یک‌نواخت جدول‌های یادگیری متقاطع تذکر داد و پیشنهاد کرد که شکل جدول‌ها متنوع شود.

به ایشان نیز عرض کردیم، همین مورد اتفاقا یکی از ویژگی‌های مثبت بسیار مهم در این شیوه‌ی یادگیری است.

اولا طراحی جدول‌های متنوع، بسیار بسیار راحت‌تر از جدول‌های یک‌نواخت ۷×۷ برای همه‌ی پایه‌ها، همه‌ی درس‌ها و همه‌ی مباحث است. اگر قرار به تنوع بود که طراحان جدول به راحتی می‌توانستند هر جا که نیاز دارند دو تا به این ردیف و یکی به آن ستون اضافه کنند و شکل‌های غیرمنظم و حتی قشنگی ایجاد کنند. اما این سختی را بر خود هموار کردند که بسیار سخت جست‌وجو کنند که هم به فرم واحد وفادار بمانند و هم برای هر چه حرفه‌ای‌تر شدن جدول، آن را با تعداد خانه‌های سیاه کمتری طراحی کنند.

علاوه بر آن، سعی شده به طور کامل از شیوه‌های مرسوم تسهیل‌کننده‌ی طراحی جدول خودداری شود. مثلا از «پلنگ دم‌بریده!» که بشود «پلن» یا «زرافه‌ی بی‌سر!» که بشود «رافه!»

کسانی که با جدول سروکار و علاقه دارند، خیلی زود می‌توانند طراحی حرفه‌ای جدول‌ها را دریابند.

در ویرایش‌های بعدی برخی از همین جدول‌ها نیز با جدول‌های بهتر و حرفه‌ای‌تر جایگزین می‌شوند.

ثانیا: این شکل واحد که در همه جا یکی است، امکان بسیار مناسبی را برای مقایسه‌ی یادگیری مباحث با هم‌دیگر فراهم می‌کند که در یادگیری آن‌ها تاثیر فراوان دارد.

اما باز هم این‌ها همه‌ی فواید این شش‌ کتاب نیست. به گمان ما مهم‌ترین ویژگی شش‌کتاب‌های یادگیری متقاطع، همان «متقاطع» بودن یادگیری‌ها است.

به این ترتیب می‌توان فصل به فصل کتاب‌های درسی را همراه با این کتاب‌ها پیش رفت. (هم در پیش‌خوانی هر مبحث/ هم در مرور آن)

ساختار محتوایی و تقاطع یادگیری

حتما دیده‌اید که وقتی می‌خواهید شعری را به یاد آورید، یادآوری یکی دو کلمه‌ی آن چه کمک مهمی است و این کار وقتی ثمر بیشتری دارد که شما در به خاطر سپردن آن خط شعر، در ذهن خود برای آن، ساختار محتوایی ایجاد کرده باشید و آن یکی دو کلمه نیز نقش اصلی را در آن ساختار داشته باشند.

اصولا همین ساختار محتوایی است که مرز میان «به خاطر سپردن» چیزی و «حفظ کردن» آن چیز است.

این کار را در مورد چند بیت شعر امتحان کنید و ببینید که در تشکیل ساختار محتوایی، جزییات آن و جای قرار گرفتنشان چه اهمیتی دارد و چگونه این کار باعث می‌شود که شما شعر را حفظ نکنید و به خاطر بسپارید.

در تقاطع دو ساختار

از همین ویژگی برای طراحی روش «یادگیری متقاطع» سود برده‌ایم. وقتی دانش‌آموز در بخش عمودی (از بالا به پایین) روی پاسخ یک سوال فکر می‌کند اگر در قسمت افقی (از راست به چپ) سوالی را پاسخ داده باشد که یکی دو حرفش با این یکی مشترک باشد، حرف‌های نوشته شده به او در یادآوری مطلب کمک می‌کند.

در هر دو حالت، چه دانش‌آموز پس از کمی فکر کردن، پاسخ به یادش بیاید و چه پس از کمی فکر به پاسخ‌نامه‌ی انتهای کتاب مراجعه کند، پاسخ مربوطه را با دوام بیشتر و منطقی‌تری در خاطر می‌سپارد. البته شرطش این است که پیش از مراجعه به پاسخ‌نامه، روی آن مقداری فکر کرده باشد. دقیقا به همین علت است که می‌گوییم پاسخ‌نامه در چنین موردی، جزیی از متن آموزش است و با پاسخ‌نامه‌هایی که در کتاب‌های حل‌المسائلی هست (و مسائل کتاب را حل کرده) تفاوت کیفی دارد.

در آن‌جا حل مسائل کتاب باعث اختلال در فهم و یادگیری مفاهیم مبحث می‌شود اما این‌جا یادگیری، متقاطع است. پاسخ‌نامه یکی از پنج عنصر تشکیل‌دهنده‌ی این روش است که همراه با چهار عنصر دیگر یعنی جدول، شرح جدول، کتاب درسی، ذهن دانش‌آموز، به صورت مجموعه‌ای، سیستم موثری را برای یادگیری مفرح و لذت‌بخش تشکیل می‌دهند.

شما بنویسید:

دو نمونه از کارایی «تقاطع یادگیری» در امور جاری زندگی بنویسید.

 این‌که پاسخ به قسمتی از یک سوال یا مساله، باعث روشن شدن پاسخ مساله‌ی دیگری خواهد شد که به نوعی با آن در ارتباط است.

توسعه توانمندی معلمان

دانش متن‌خوانی (سواد خواندن)

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ارتباطی انسان‌ها در تعامل‌های اجتماعی به سواد خواندن مربوط می‌شود. مثلا در گروه‌های فعال در شبکه‌های مجازی که معمولا شاهد جر و بحث‌های فراوان میان اعضای این یا آن گروه هستیم، به سادگی قابل مشاهده است در موارد بسیار، این مباحثات ناشی از ضعف در سواد خواندن در یکی از طرفین یا هر دو طرف است.

این ضعف به سطح تحصیلان افراد نیز ربط چندانی ندارد. بسیاری هستند که دارای مدارک بالای دانشگاهی هستند و حتی در موضوع‌ها و مباحثات علمی و اجتماعی اطلاعات فراوانی دارند و خیلی از نظراتشان نیز درست است اما در سواد خواندن دچار ضعف و نقصان هستند. آن‌ها با سوادهایی هستند که سواد خواندنشان ضعیف است.

دقت کنید که سواد خواندن با روخوانی ساده متفاوت است.

سواد خواندن، از جنس درک و ارزیابی و استنتاج و تفسیر است.

مثال در مورد بزرگسالان:

یک نفر کاغذی را به نفر دوم نشان می‌دهد و می‌گوید بخوان تا چیزی بپرسم. او نیز می‌خواند. آن‌گاه نفر اول می‌پرسد: «آیا به نظر تو در این مزایده شرکت کنم؟»

گاهی نفر دوم در پاسخ می‌ماند و آن برگه (که اطلاعات مزایده بوده) را دوباره می‌گیرد و این بار با دقت و توجه بیشتر می‌خواند.

چرا او در بار اول نتوانست به سوال نفر اول پاسخ دهد؟

زیرا او در بار اول، آن برگه را به درستی نخوانده بود.

تکرار این رویه منجر به تثبیت ضعف در سواد خواندن می‌شود.

سواد خواندن یعنی وقتی متن را می‌خوانیم، همه‌ی قسمت‌های آن را درک کنیم. بتوانیم ارتباط میان قسمت‌های مختلف را کشف کنیم (استنتاج). بتوانیم هر قسمت را توضیح دهیم و احیانا معانی نهفته را آشکار کنیم (تفسیر)، این که باید بتوانیم نظر خود را در آن باره ابراز کنیم (ارزیابی) و سایر توانمندی‌هایی که با مطالعه‌ی دقیق به دست می‌آیند. به شرط آن‌که

مثال در مورد دانش‌آموزان:

 یک باور غلط وجود دارد که دانش‌آموزان ایرانی در درس ریاضی ضعیف هستند. در حالی که درست‌تر آن چنین است: دانش‌آموزان در سواد خواندن ضعف دارند.

یک دانش‌آموز کلاس چهارم را در نظر بگیرید. مادرش او را به مغازه‌ی سر کوچه می‌فرستد تا سه قلم کالا بخرد و کارت عابر بانک را نیز به او می‌دهد و بعد از گفتن قیمت‌ها به او،  اضافه می‌کند که در کارت فقط فلان مبلغ است و می‌توانی از بقیه‌اش برای خودت هم چیزی بخری.

اکثر دانش‌آموزانی که این‌گونه برای خرید فرستاده می‌شوند، در همان طول مسیر می‌فهمند که پس از انتخاب جنس‌ها، با بقیه‌ی پول چه چیزی می‌توانند بخرند. این کار را  دقیقا با جمع زدن قیمت‌ها (در ذهن) و کم کردن آن عدد از موجودی کارت، می توانند بفهمند. معمولا هم درست عمل می‌کنند. اما اگر پس از بازگشت به خانه پدرش همان مفروضات را روی کاغذ بنویسد و به او ارائه دهد که حل کند، مدتی بر و بر نگاه می‌کند یا با کندی و به سختی شروع به حل آن می‌کند و در بسیاری مواقع به پاسخ درست نمی‌رسد.

چنین تجربه‌هایی (که قابل انجام است)، کاملا نشان می‌دهد که بیشتر دانش‌آموزانی که نمی‌توانند و در حل مساله دچار ضعف هستند، دلیل آن ضعف نه در درک ریاضی که در ضعف  سواد خواندن آن‌هاست. کتاب‌های سواد خواندن می‌توانند این مشکل را حل یا به رفع آن کمک کنند.

چگونگی تولید این کتاب‌ها

در این شش کتاب، داستان‌هایی از منابع اصلی ادبیات ایرانی انتخاب شده است. برای پایه‌های اول و دوم از داستان‌های کلیله و دمنه، برای پایه‌های سوم و چهارم از کلیات سعدی و برای پایه‌های پنجم و ششم از داستان مثنوی مولانا استفاده کرده‌ایم.

روی این داستان‌ها چند مرحله کار انجام شده است. ابتدا انتخاب آن‌ها بر اساس موضوع‌های مباحث درسی در هر پایه‌ی درسی بوده است. یعنی موضوع هر داستان به نحوی با مبحث مورد نظر ارتباط دارد.

سپس داستان‌ها را ویرایش تطبیقی کرده‌ایم. یعنی برای بازنویسی آن از واژه‌ها و تعابیری بهره برده‌ایم که در کتاب‌های درسی آن پایه‌ی درسی (یا پایه‌های قبل) آمده است و برای خواندن آن‌ها مشکلی ندارد.

در مرحله‌ی بعد داستان‌ها بر اساس حیطه‌های شناختی بلوم لایه‌بندی می‌شوند و در آخرین مرحله چند سوال درباره‌ی این داستان از دانش‌آموز پرسیده می‌شود. این سوال‌ها به نحوی طراحی شده‌اند که هر کدام از آن‌ها یکی از حیطه‌های بلوم (درک، استنتاج، تفسیر و ارزیابی) را پوشش می‌دهند. به سایر حیطه‌های شناختی در این مرحله کاری نداریم.

روشی که برای ارتقای سواد خواندن دانش‌آموزان و افزایش دانش متن‌خوانی آنان به کار برده‌ایم، همان روشی است که هر پنج سال یک بار بر مبنای آن آزمون پرلز از دانش‌آموزان چهارم دبستان در سراسر جهان به عمل می‌آید.

متاسفانه در آزمون‌های گذشته، دانش‌آموزان ایران از نظر سواد خواندن رتبه‌ی مناسبی نیاورده‌اند. امیدواریم در آینده چنین نباشد.

نحوه‌ی کار با این کتاب‌ها

زمان‌بندی کار با این کتاب‌ها باید مطابق با پیشرفت تدریس هر کتاب باشد. مثلا هنگامی که فصل سوم کتاب درسی علوم آموزش داده می‌شود، باید داستانی کار شود که به آن مبحث ااختصاص داده شده است.

دانش‌آموز باید آن داستان را به دقت بخواند و سپس به سوال‌هایی که در بخش دوم آمده است به طور کتبی پاسخ دهد.

اگر این کار در کلاس انجام می‌شود بهتر است شما فقط به سوال‌هایی پاسخ دهید که در مورد معانی این یا آن کلمه است. به سوالات محتوایی درباره‌ی متن داستان پاسخ ندهید و به او توصیه کنید که خودش سعی کند به برداشتی برسد (که ممکن است منحصر به خودش باشد). اما پس از تکمیل سوال‌ها توسط دانش‌آموزان، چنان‌چه هر کدامشان سوالی داشت به هر ترتیبی که صلاح می‌دانید پاسخ دهید. اما بهتر است پاسخ به هر کس فقط به خود او و به سوال او باشد.

دقت کنید و این امر بسیار مهم است که به هیچ وجه این داستان‌ها با صدای بلند و برای بقیه خوانده نشود و هر کس خودش باید داستان را بخواند. حتی بعد از پاسخ به سوال‌ها نیز این کار را نکنید. چون برخی از دانش‌آموزان ممکن است بخواهند دوباره آن داستان را بخوانند.

بعد از آن‌که بچه‌ها سوال‌ها را پاسخ دادند، شما که در طول این کار در میان بچه‌ها چرخیده و پاسخ‌ها را دیده‌اید، یکی یکی و خیلی سریع دفترچه‌هایشان را بگیرید و از هر کدام یک پاسخ را بخوانید (یا بگویید خودش بخواند). دقت کنید که فقط پاسخ‌هایی را انتخاب کنید که از نظر شما پاسخ‌های خوبی هستند و می‌توانید با حرارت واقعی (نه ظاهری) او را تشویق کنید.

دقت کنید که هدف از خواندن این متن‌ها، پیام‌های اخلاقی و محتوایی

آن‌ها نیست (اگر هر کسی پیامی هم گرفت، گرفته است) فقط و فقط منظور این است که دانش‌آموز سعی کند که حرف نویسنده‌ را بفهمد.

دقت کنید که اصلا نباید در مواردی که کسی، حرف نویسنده را درست نفهمیده، او را مستقیما تصحیح کنیم. اگر خواستید می‌توانید در هنگام پاسخ دیگر به شخص دیگر به طور غیرمستقیم اشاره کنید ولی بهتر است بگذارید هر کس برداشت خود را داشته باشد. در درجه‌ی اول این فرض را در نظر بگیرید که ممکن است خود شما اشتباه کرده باشید و آن دانش‌آموز بهتر قضیه را گرفته باشد. هر یک از سوال‌ها برای این است که شما بفهمید که هر کس در  کدام مرحله اشکال دارد

اما این نتایج فقط برای شماست و نباید سعی کنید مستقیما اشکال هر کس را رفع کنید. این کار را بعدا و با ارائه‌ی متن‌های دیگر و با توصیه‌ی مطالعه‌ی هر چه بیشتر (به او) انجام دهید.

از مطالب سواد خواندن هم به عنوان پیش‌خوانی برای مبحث درسی (قبل از شروع تدریس) و هم به عنوان همراه تدریس می‌توانید استفاده کنید.

شما بنویسید:

 آیا دانش‌آموزان ایران در درک ریاضی ضعیف هستند؟ چرا؟

توسعه توانمندی معلمان

نحوه‌ی کار با شش‌کتاب‌ها – کاربردی‌کردن برای همه‌ی مباحث درسی

دانش‌آموزان اگر ندانند آن چه در مدرسه می‌خوانند چه کاربردهایی در زندگی‌شان دارد  و اگر ندانند با این مباحث درسی، چه کارها می‌شود کرد، هیچ گاه به عمق این مباحث را نمی‌یابند و به درک عمیق و لذت‌بخش از آن مباحث نمی‌رسند.

بنابراین ما باید آنان را با کاربردهای مختلف هر مبحث در زندگی آشنا کنیم. ما باید کمک کنیم تا آنان از آموختن همه‌ی مباحث لذت ببرند و به درکی عمیق از همه‌ی مفاهیم درسی برسند.

‌شش کتاب‌ها در این مسیر ابزار و یاور شما هستند.

شش‌کتاب‌ها عصاره و مفهوم اصلی آموزش درس‌های مختلف هستند.

این کتاب‌ها دو ویژگی بسیار مهم دارند.

اولا ابزار مناسبی هستند برای کاربردی کردن همه‌ی مباحث درسی که در کارگاه سوم به تفصیل بیان شد.

شش کتاب ها با موضوع‌های گوناگونی که دارند، می‌توانند همه‌ی مباحث درسی را به زندگی واقعی ربط دهند تا ماندگارترین تاثیر را در ذهن دانش‌آموزان بر جای بگذارند.

ثانیا شش‌کتاب‌ها دقیقا بر مبنای نیازهای مشخص دانش‌آموزانِ مشخص (یعنی برای هرپایه به‌طور جداگانه) طراحی و تولید شده‌اند و می‌شوند.

مهم‌ترین نیاز آموزشی دانش‌آموزان درک همه‌ی مباحث درسی است. اما نیازهای دیگری هم در زندگی برای هر دانش‌آموز در هرپایه‌ای که هست،  وجود دارد. شش‌کتاب‌ها این دو دسته نیازها را به هم مربوط می‌کند و این کار را پایه به پایه انجام داده‌ایم. یعنی در هر موضوع (مثلا فلسفه یا محیط‌زیست یا …) شش کتاب برای شش پایه‌ی اول تا ششم دبستان.

یعنی در هر موضوع، دانش‌آموزان هر پایه‌ی درسی، کتاب ویژه‌ی خودشان را دارند.

با شش‌کتاب‌های سه موضوع، یعنی موضوع‌های

دانش متن‌خوانی/ یادگیری متقاطع/ فلسفیدن

 در همین کارگاه (جزوه‌های ۳۳ تا ۳۵) آشنا می‌شوید.

ساختار شش‌کتاب‌ها

۱٫ هر شش‌کتاب به یک موضوع خاص مربوط است. مثلا آشنایی با مفاهیم و وجوه اصلی «گردشگری» در شش کتاب گردشگری که هر کدام به یکی از پایه‌های درسی اختصاص دارد.

۲٫ در هر پایه‌ی درسی، در سه درس اصلی، حدود سی مبحث مختلف تدریس می‌شود. بین دوازده تا چهارده مبحث علوم و در درس‌های ریاضی و فاریس نیز هر کدام هفت یا هشت مبحث.

۳٫ در ارتباط با هر یک از این سی مبحث، بخشی از مطالب آن موضوع (مثلا گردشگری) به نحوی انتخاب و کار شده که هم جنس و مشابه محتوای آن مبحث درسی باشد. یعنی در همان موضوع.

نحوه‌ی کار با این کتاب‌ها

با ساختاری که شش‌کتاب‌ها دارند و در بالا معرفی شد، بهترین زمان با هر یک از شش‌ها، هنگامی است که با هر مبحث درسی در یکی از سه درس ریاضی، فارسی و علوم سر و کار داریم.

به هر مبحث که می‌رسیم، مطلبی از آن موضوع را مطالعه می‌کنیم که موضوعش همان موضوع  همان مبحث درسی است.

همان‌طور که گفته شد، هر یک از شش‌کتاب‌ها به یک موضوع اختصاص دارد و شامل حدود سی مطلب است.

مثلا وقتی در حال یادگیری فصل سوم از کتاب علوم هستیم باید همان موضوع را در بخش علوم آن کتاب بخوانیم.

در مورد مباحث کتاب‌های ریاضی و فارسی نیز همین‌گونه است.

یعنی وقتی به بحث ضرب دو رقم در دو رقم در ریاضی می‌رسیم، به کتاب یادگیری متقاطع پایه‌ی خودمان مراجعه می‌کنیم و جدول کودکانه کلمات متقاطع مبحث مربوط به ضرب دو رقم در دو رقم را می‌یابیم و آن را حل می‌کنیم.

مفاهیم و کلمات مربوط به آن بحث ضرب، در شرح آن جدول و در پاسخ‌های آن که در جدول وارد می‌شود، آمده است.

به این ترتیب با حل یک جدول که وقت زیادی هم نمی‌گیرد و بسیار هم مفرح است، این مفاهیم و کلمات در ذهن دانش‌آموزان تثبیت می‌شوند.

در واقع دانش‌آموز با این کار، هم با آن موضوع آشنا می‌شود و هم به آن مبحث درسی از جانبی دیگر می‌نگرد.

انواع شش‌کتاب‌ها

تاکنون سه مجموعه‌ی شش‌کتابی منتشر شده و چند مجموعه نیز در حال چاپ است.

* سواد خواندن: همان‌طور که در جزوه‌ی ۳۳  آمده است هر قسمت از این کتاب‌ها که مربوط به یک مبحث درسی است، از دو بخش مجزا تشکیل شده است. ابتدا متن داستان است که از یک منبع اصیل ادبی اقتباس و ویرایش تطبیقی شده است. نحوه‌ی کار با این کتاب‌ها در جزوه‌ی مربوطه به دانش متن‌خوانی آمده است.

* یادگیری متقاطع: ساختار کتاب‌های یادگیری متقاطع در جزوه‌ی چهارم همین گروه آمده است. به ازای هر مبحث یک جدول کودکانه ۷ × ۷ کلمات متقاطع طراحی شده است.

توضیح زیادی برای این کتاب‌ها (علاوه بر آن‌ها) لازم نیست و همان‌طور که توضیح داده‌ایم هم به عنوان پیش‌خوانی و هم به عنوان مرور کاربرد دارد.

* فلسفیدن: در مورد این کتاب‌ها نیز در جزوه‌ی پنجم به اندازه‌ی کافی توضیح داده شده است.

تاکید می‌کنیم که هدف اصلی به چالش کشیدن مباحث درسی است و دقت کنید که همه‌ی پاسخ‌های دانش‌آموزان می‌تواند (و بهتر است) به عنوان پاسخ صحیح ارزیابی شود.

هدف همان است که هر موضوع از جوانب دیگر نیز نگریسته شود.

زمان‌بندی کار با شش‌کتاب‌ها

کار با شش‌کتاب‌ها باید با توجه به زمان‌بندی تدریس خود کتاب‌های درسی انجام شده به طور تقریبی چنین می‌شود و در هشت مرحله (که هر کدام حدودا در یک ماه از سال می‌شود)

۱٫ فارسی (فصل۱)/ علوم (فصل۱)/ ریاضی (فصل۱)/ علوم (فصل۲)

۲٫ فارسی (فصل۲)/ علوم (فصل۳)/ ریاضی (فصل۲)/ علوم (فصل۴)

۳٫ فارسی (فصل۳)/ علوم (فصل۵)/ ریاضی (فصل۳)/ علوم (فصل۶)

۴٫ فارسی (فصل۴)/ علوم (فصل۷)/ ریاضی (فصل۴)/ علوم (فصل۸)

۵٫ فارسی (فصل۵)/ علوم (فصل۹)/ ریاضی (فصل۵)/ علوم (فصل۱۰)

۶٫ فارسی (فصل۶)/ علوم (فصل۱۱)/ ریاضی (فصل۶)/ علوم (فصل۱۲)

۷٫ فارسی (فصل۷)/ علوم (فصل۱۳)/ ریاضی (فصل۷)/ علوم (فصل۱۴)

شما بنویسید:

آیا می‌توانید یک مبحث درسی را مثال بزنید که محتوای آن به زندگی ربط نداشته باشد و ما نتوانیم با موضوع‌های دیگر (طبق فرمولی که شش‌کتاب‌ها بر طبق آن تولید شده‌اند) سراغ آن برویم و برای دانش‌آموزان حلاجی‌اش کنیم؟

توسعه توانمندی معلمان

برخورد نو با آموزش ریاضی

تقریبا همه‌ی دست‌اندرکاران آموزش، با آن‌که بر اهمیت درس‌های فارسی، علوم و سایر درس‌ها تاکید دارند (برخی به فارسی نظر دارند، برخی علوم و تعدادی نیز درس‌های دیگر را بسیار مهم می‌دانند) اما همه‌ی آن‌ها ریاضی را درسی می‌دانند که باید بیشترین توجه را به یادگیری آن داشت. در میان خانواده‌های ایرانی، اکثر نمره‌ی ریاضی را مهم‌تر از سایر نمرات تلقی می‌کنند.

مثلا تعداد خانواده‌هایی که برای درسی ریاضی فرزندانشان از کلاس‌های خصوصی استفاده می‌کنند چند برابر بیشتر از همین روش برای درس‌های دیگر است. چرا چنین است؟

خواندن متن

این فضاسازی و «توجه بیشتر به درس ریاضی» در اکثر خانواده‌ها نه به دلیل اهمیتی‌ست که ریاضیات در پیشبرد علوم و تحولات مهم صنعتی دارد، بلکه فقط به یک باور غلط اما بسیار رایج اتکا دارد که گمان می‌کنند دانش‌آموزان ایرانی در یادگیری ریاضی ضعف عمده دارند.

چنین باوری کاملا غلط است.

چه در میان دانش آموزان مدارس مشهور (در مناطق مرفه برخی شهرها) و چه در عموم مدارس و حتی در مدارس دورافتاده‌ی روستایی، چنین قضاوتی اشتباه است.

دانش‌آموزان ایرانی در درس ریاضی ضعیف نیستند. بلکه حتی نسبت به درس‌های دیگر بسیار هم در این درس، وضعیت مناسبی دارند. مثالی که در جزوه‌ی دانش متن‌خوانی آورده‌ایم (که در کارگاه چهارم خواهید خواند) نشان می‌دهد که ضعف دانش‌آموزان در درس ریاضی نه به دلیل ضعف در فهم مفاهیم ریاضی که به دلیل ضعف در سواد خواندن است و اگر برنامه‌های پیشنهادی در جزوه‌ی «دانش‌ متن‌خوانی» اجرا شود، سواد خواندن آن‌ها ارتقا می‌یابد و متعاقبا و خیلی زود، سطح درک مطالب در درس‌های ریاضی و علوم نیز بسیار بیشتر خواهد شد.

بنابراین گام نخست در آموزش ریاضی، افزایش سواد خواندن دانش‌آموزان است. آنان باید بتوانند مساله را به درستی بخوانند تا بتوانند داده‌ها را بررسی کنند و به حل مساله بپردازند.

لذت از کشف

یادگیری هر درسی و به طور کلی یادگیری هر علمی وقتی کامل و ماندگار می‌شود که یادگیرنده هنگام یاد گرفتن از یادگیری‌اش لذت برده باشد.

لذت بردن در ریاضی چگونه است؟

زنده‌یاد مریم میرزاخانی، نخستین ایرانی که بزرگ‌ترین جایزه‌ی ریاضی جهان را از آن خود کرد، در عمر کوتاه و بسیار پربار خود، اوج و قله‌ی ریاضی معاصر را درنوردید. او در پاسخ به دلیل موفقیتش، علاقه‌ی مفرط به ریاضی را نخستین (و تنها) دلیل می‌داند.

میرزاخانی اما بسیار جالب، کیفیت این لذت بردن را شرح می‌دهد.

او پاسخ می‌دهد هنگامی که پس از مدتی فکر روی یک مساله‌ و سوال ریاضی ناگهان، نکته‌ی آن را و سپس راه حل را می‌یابد، بی اختیار می‌گوید: «آها». و سپس توضیح می‌دهد که این احساس، با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست (نقل به مضمون)

لذت از کشف راه‌حل مساله‌ی ریاضی همان‌گونه است که جانِ مریم ‌گفت. هر چند این نوع لذت، فقط در ریاضی نیست که احساسمی‌شود. در هر علمی، در هر پژوهشی و در هر جست‌وجویی، کشف آن‌چه به دنبال آن بوده‌ایم چنین لذت بی‌پایانی را نصیب انسان می‌کند. اما آن‌چه لذت کشف در ریاضی را در جایگاهی رفیع‌تر از کشف در هر علم و جست‌وجویی می‌کند، این است که همه‌ی مراحل جست‌وجو و وقوع آن لحظه‌ی فرخنده‌ی «کشف»، فقط در ذهن خود انسان می‌گذرد. فارغ از همه‌ی هستی‌ و جهان و دیگران. خودت هستی و خودت و می‌دانی اصلا نمی‌توانی چنین لذتی را برای دیگران شرح دهی.

الگو یا استثنا؟

مریم میرزاخانی نه یک استثنا بود و نه حتی باید یک الگو باشد. (همان‌طور که پدرش در مراسم بزرگداشت او با تاکید فراوان بیان کرد) او مریم میرزاخانی بود و هر کس دیگر را نیز باید با خودش سنجید.

اما آن‌چه در باب «آها» گفت، راهنمای بسیار خوبی برای راه بردن به درون قلعه‌ی جذاب و بسیار سرگرم‌کننده‌ی ریاضی است.

بنابراین آموزش ریاضی را باید از شیوه‌های سنتی و مبتنی به حفظیات و انجام تمرین‌های خشک و کلیشه‌ای دور کرد و به همان سمتی برد که تعداد قابل توجهی از دانش‌آموزان به مسیر سبزه‌زار و مفرح «کشف» قدم بگذارند.

یادگیری تلفیقی

در جزوه‌ی دوم از کارگاه سوم (تئوری‌ها) درباره‌ی ساختار الگوی آموزشی دبستانک توضیح داده‌ایم و در این‌جا تکرار نمی‌کنیم. فقط بر این نکته پای می‌فشاریم که تلاش کرده‌ایم هر راه ممکن (و جذاب) را برای ورود دانش‌آموزان به آن قلعه مهیا کنیم. آن‌ها از هر راهی که درون قلعه بیایند (و معمولا از چند راه، هم‌زمان وارد می‌شوند) اتفاق فرخنده‌ای‌ست و پس از ورود به قلعه‌ی ریاضی، آنان لذت بردن از کشف را خواهند چشید.

شما می‌توانید این امکان را در اختیارشان قرار دهید.

اگر این جزوه را با دقت مطالعه کنید و به ویژه اگر باور کنید که همه «پاسخ»‌ها می‌تواند به نوعی درست باشد و نباید روی هیچ پاسخی حتی واقعا درست، بیش از حد تاکید کرد.

درست‌ترین پاسخ به هر سوال یا مساله،

همان سی چهل ثانیه فکری‌ست که روی آن مساله یا سوال می‌کنند.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

آیا تقویت مهارت «خواندن متن‌ها» در دانش‌آموزان، با «تقویت ریاضی» رابطه‌ دارد؟ و این رابطه بین متن خوانی و درک مفاهیم ریاضی، چگونه می‌تواند به درک بهتر آن‌ها از درس ریاضی منجر شود؟ یک مثال در این مورد بزنید.

توسعه توانمندی معلمان

برای بهتر نوشتن

یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که آموزگاران دبستان با آن روبه‌رو هستند و می‌تواند در همه‌ی کارهای آنان تاثیر منفی یا (در صورت موفقیت دو برابر آن) تاثیر مثبت بر همه‌ی کارهایشان داشته باشد، ضعف دانش‌آموزان در خواندن و نوشتن است. این مشکل در همه‌ی مناطق ایران و حتی در استان تهران نیز وجود دارد اما معلمان در مناطقی که دانش‌آموزان با دو زبان مختلف روبه‌رو هستند (زبان مادری + زبان فارسی)، در آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی با مشکل بزرگ‌تری روبه‌رو هستند.

تداخل معانی مفاهیم و شکل کلمه‌های مختلف در دو زبان، باعث گیج شدن دانش‌آموزان می‌شود. بستگی به شیوه‌هایی که آموزگار می‌تواند داشته باشد، این گیجی و تداخل مفاهیم می‌تواند کم‌رنگ شود یا از بین برود و دانش آموز بتواند بر مفاهیم هر دو زبان در حیطه‌ی کلماتی که با آن‌ها سر و کار دارد مسلط شود و نیز می‌تواند هر دم ابهام بیشتری در ذهن او بگستراند تا جایی که یادگیری را رها کند.

یکی از هدف‌های ما باید این باشد که از رویکردهای منجر به نوع دوم هر چه بیشتر فاصله بگیریم و رویکردهای منجر به نوع اول بر تعامل ما و دانش‌آموزان حاکم باشد.

بدیهی است که ضعف در نوشتن به ضعف در خواندن برمی‌گردد. در این‌جا بیشتر به نوشتن می‌پردازیم و به ضعف در خواندن (و به تاکیدهای ویژه‌ برای مناطق دو زبانه در جزوه‌ی دانش متن‌خوانی در کارگاه چهارم بیشتر پرداخته‌ایم).

لزومی ندارد که حتما آن جزوه را زودتر خوانده باشید. در واقع هر کدام (این جزوه یا آن یکی) را زودتر بخوانید تفاوتی ندارد. اما به خاطر داشته باشید که کار شما برای رفع ضعف سواد خواندن در دانش‌آموزان و کار شما برای افزایش توانایی نوشتن آنان، باید هم‌زمان و به طور موازی پیش رود.

رویکرد کلی

همان‌طور که در همان جزوه هم به طور خلاصه‌تر (و با تکرار برخی مطالب این جزوه) آمده است، یادگیری زبان با دو رویکرد کلی تاکنون انجام شده و می‌شود.

الف. شروع یادگیری از حروف، بعد کلمه، بعد جملات و در نهایت مجموعه‌ای از جملات.

ب. شروع از درک کلی پاراگراف، سپس شناسایی و خواندن جمله‌ها، بعد آشنایی با کلمه‌ها و سپس آشنایی با صداها و حروف و …

روش الف، روشی سنتی است که برای کامل شدن نیاز به تکرار و گذشت زمان در مراحل اولیه یعنی حروف و صداها دارد. اما در نهایت کارایی و ماندگاری‌اش در مورد عموم دانش‌‌آموزان بسیار پایین‌تر از روش دوم است.

روش ب، روشی علمی و صحیح است که البته باز هم به تکرار در مراحل اولیه متکی است، منتهی این بار مراحل اولیه شامل درک کلی یک پاراگراف و درک و خواندن جمله‌هاست و هم‌زمان به تدریج با شکل کلمه‌ها نیز آشنا می‌شود.

بدیهی است که شما در آموزشی رسمی و برای اول دبستان باید از روش و برنامه‌ی رسمی آموزش و پرورش تبعیت کنید که ترکیبی از دو روش فوق است.

 اما در مورد کار برای رفع ضعف نوشتن و خواندن در مورد دانش‌آموزان پایه‌های دوم تا ششم، می‌توانید هر چه نزدیک‌تر به روش ب کار کنید.

تفاوت اصلی دو روش

تفاوت اصلی دو روش در نوع نگاه به سیر یادگیری است.

روش سنتی، متکی بر استقراست (از جز، به کل رسیدن)

روش جدید متکی بر قیاس است (از کل به جز، رسیدن)

همان‌طور که می‌دانید روش صحیح و علمی، نگاهی‌ است که بر پایه‌ی قیاس بنا شده باشد و روش استقرایی، نگاهی غیرعلمی به جهان و موضوع است. در مورد خواندن و نوشتن، این تفاوت را به عینه می‌توان مشاهده کرد.

هنگامی که دانش‌‌آموز شروع به یادگیری صداها و حروف می‌کند و می‌خواهد یاد بگیرد که این الف است و آن ب و دیگری … الی آخر، او در مراحل نخست و تا مدت طولانی با شکل‌هایی مواجه است که در دور و برش و اصولا در جهان وجود عینی و مستقل ندارند و مفاهیمی مجرد و ذهنی هستند. همین نکته یادگیری‌شان را با دشواری روبه‌رو می‌کند و هر چه هم مدام تکرار می‌کنند که این «الف» است (اگر چه خواندن و نوشتن آن را یاد می‌گیرند) باز هم آن «الف» برایشان مجسم و عینی نمی‌شود که نمی‌شود.

اما در روش دوم آن‌ها در مراحل اول با چیزهایی روبه‌رو می‌شوند که پیش از دوران مدرسه نیز آن‌ها را می‌شناختند. حالا فقط شکل نوشتن نام آن‌ها را یاد می‌گیرند.

حال ببینیم شما چگونه و با طی چه مراحلی می‌توانید با ضعف دانش‌آموزانی مقابله کنید که تا پایه‌های بالاتر آمده‌اند اما هنوز در خواندن و نوشتن برخی کلمات ساده نیز ناتوانند.

این یادآوری هم ضروری است که در هر حال و در همه‌ی موارد، تجربه‌ی شخصی خودتان می‌تواند کمک مهمی به شما بکند. به شرط آن‌که بخش‌هایی را که با آموزش‌های نوین مغایرت دارند، بتوانید کنار بگذارید.

مراحل متوالی آموزش نوشتن

الف. از جمله‌های ساده شروع کنید.

بدیهی است که برای چنان دانش‌آموزانی و با توجه به سایر موارد، نمی‌توانید از پاراگراف شروع کنید. به همان دلیل نیز که قبلا نوشته شد، نباید از حروف شروع کنید.

ب. یک کار عینی را به نمایش بگذارید.

توسط خود دانش‌آموزان و با استفاده از مقداری وسایل ساده یک کار عینی را به نمایش بگذارید. به نحوی که توضیح انجام آن کار با یک جمله‌ی ساده میسر باشد. جمله‌ای که دانش‌آموزان با دیدن آن کار باید بیان کنند.

بدیهی است که برای دانش‌آموزان دوم به بالا، محدود به استفاده از کلماتی نیستید که حروفش را خوانده باشند. چون این دانش‌آموزان همه‌ی حروف را خوانده‌اند، فقط یاد نگرفته‌اند!

فقط آن‌چه بر آن مجددا تاکید می‌کنیم، ساده بودن جملات و کلمات آن‌هاست.

پیشنهاد ما در این مرحله استفاده از یک پارچ پر از آب و چند لیوان همراه با چند تصویر است که درباره‌اش توضیح می‌دهیم.

در نخستین مرحله، آن کاری که می‌خواهید انجام دهید، می‌توان ریختن آب در یک لیوان باشد. جمله هم می‌تواند چنین باشد.

«آب را در لیوان ریختم.»

پ. برای تفهیم کامل جمله می‌توانید از زبان مادری‌شان کمک بگیرید. البته معمولا دانش‌آموزان پایه‌های بالاتر در حرف زدن به زبان فارسی مشکلی ندارند.

جمله‌ی بالا را توسط یکی از بچه‌ها و با راهنمایی و تصحیح سایرین بالا و منتهی‌الیه سمت راست تخته سیاه (یا وایت‌برد) بنویسید.

ت. دو یا چند عکس دیگر را به ترتیبی قبلا انتخاب کنید و حالا یکی یکی نشان دهید که محتوای آن‌ها به چنین جمله‌هایی (یا مشابه آن‌ها منجر شود.)

– رود آب دارد.  – او آب می‌خورد.

و سایر جمله‌هایی که کلمه‌ی آب داشته باشد. همه‌ی این جمله‌‌ی این جمله‌ها را زیر هم بنویسید (همان دانش‌آموز) و دور کلمه‌ی آب خط بکشید.

همان‌طور که می‌بینید، جمله‌های ساده‌ای انتخاب کرده‌ایم که در آن‌ها کلمه‌ی آب هست. هدف آشنایی با نوشتن همین کلمه است.

وقتی یک دانش‌آموز دارد هر جمله را پای تخته می‌نویسد، سایرین آن جمله را در دفترشان بنویسیند.

ث. همان کارهای مرحله‌ی ت را برای کلمه‌ی دیگری تکرار کنید.

ج. همان کارها را برای چهار یا پنج کلمه در هر روز تکرار کنید. مجموعه‌ی این تمرین‌های نوشتن حدود سی الی چهل دقیقه در روز وقت می‌گیرد و هر روز دانش‌آموزان با چند جمله‌ی ساده آشنا می‌شوند و کلمات معینی را تکرار می‌کنند.

این تمرینات می‌تواند در هر روز یک زنگ در هر ساعت را اشغال کند. در سایر زنگ‌ها به دروس دیگر برسید و آن‌ها را جلو ببرید. یک ساعت در روز برای تمرین نوشتن مناسب است و می‌توانید در دو الی سه ماه آن‌ها را حسابی راه بیندازید.

دقت کنید که آنان در سال‌های گذشته آشنایی مختصری با همه‌ی این جمله‌ها و کلمه‌ها داشته‌اند و چیزهایی در ذهنشان مانده است (اگر چه آن طور یاد نگرفته‌ بودند که از آن استفاده کنند) و این بار سریع‌تر یاد می‌گیرند.

چ. بعد از دو سه ماه که تقریبا راه افتادند و می‌توانستند به راحتی یا با کمی تلاش، جمله‌ها را بنویسند، یک بار به طور کامل از اول تا آخر، همه‌ی حروف الفبا را کار کنید و آن‌ها از هر کدام دو سه خط بنویسند و با صدای بلند بخوانند. این کار آن‌ها را به خنده می‌اندازد که به کلاس اول برگشته‌اند اما می‌توانید برای هر یک از حروف و صداها، شعرهایی بامزه را پیدا کنید که آن نشانه (صدا) در آن چند بار تکرار شده باشد. خواندن دسته‌جمعی و نوشتن یکی دو خط شعر که کاری مفرح است، ماندگاری یادگیری را بیشتر می‌کند (برای این مرحله می‌توانید از شعرهای کتاب‌های پیش آوایی ۱ و ۲/ نشر دبستانک استفاده کنید.)

ح. از این پس بنا به ابتکار خودتان می‌توانید تمرین‌های کوتاهی به آن‌ها بدهید که در هر روز حداقل یک پاراگراف از خودشان بنویسند و به شما نشان دهند. هر چیزی می‌تواند باشد. یک نامه/ یک خاطره/ …

اگر شما بتوانید این برنامه را در کلاس خود پیش ببرید، کاری بسیار بزرگ برای سرزمین‌تان انجام داده‌اید.

درباره‌ی ارزش این کار بعدا دوباره بحث می‌کنیم.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

چند مثال ساده بنویسید که در آن کلمه‌ی «خرما» به کار رفته باشد و بتوان آن‌ها را پشت سر هم نشان داد و جمله‌ی مربوط به هر کدام را از ساده به دشوار روی تخته سیاه نوشت.

توسعه توانمندی معلمان

یادگیری خلاق

وقتی می‌گوییم یادگیری خلاق، توجه‌ ما ابتدا به طرف «خلاق» می‌رود. چون گمان می‌کنیم معنای یادگیری واضح و معلوم.

در حالی که اصل مطلب در همان یادگیری‌ست  و ابتدا باید ببینیم خود یادگیری واقعا چیست؟ اما بگذارید اول به خلاق بپردازیم.

وقتی به معنای خلاق توجه می‌کنیم، یاد خلق کردن می‌افتیم:

«خلاق کسی است که چیزی را خلق می‌کند.»

اما در جریان یادگیری چه چیزی خلق می‌شود؟

در اکثر منابع درباره‌ی یادگیری خلاق با این تعریف مواجه می‌شویم:

«یادگیری خلاق عبارت است از توانایی یادگیری بیشترین مطالب در کمترین زمان، به خاطر سپاری همیشگی و به خاطرآوری راحت و کامل مطالب، همراه با خلاقیت»

آیا این تعریف، واقعا درست است؟

ما می‌دانیم که تکیه‌ی آموزش‌های نوین بر پرسشگری است، باید بتوانیم روحیه‌ی پرسشگری را به دانش‌آموزان آموزش دهیم.

بنابراین لازم است ابتدا خودمان این روحیه را داشته باشیم و با تعاریفی که برخورد می‌کنیم، زیر و بالایش را بررسی و راست‌آزمایی کنیم.

در این‌جا سعی می‌کنیم مکانیزم این تعریف را باز کنیم. تعریفی که  ایستاست. یعنی  ساکن است و پویایی ندارد.

هم‌چنین در این تعریف،  به کمیت توجه شده نه به کیفیت یادگیری.

* بیشترین مطالب؟ در کمترین زمان؟

آیا دانستن و فهم سطحی مطالبِ بیشتر، یک ارزش است؟

مسلما نه. ما باید کیفیت و عمق درک را در نظر بگیریم.

* تاکید روی به‌خاطرسپاری نقطه‌ی ضعف دیگر این تعریف است.

(به جای تاکید روی کاربردی کردن دانسته‌ها)

* به‌خاطرسپاری چه چیزهایی؟

همان چیزهایی که درک سطحی از آن‌ها داشته‌ایم؟

یا این‌که طوری مطالب را بفهمیم و در زندگی به کار ببریم که خود به خود در ذهنمان ماندگار شود و نیازی به صرف نیرو و ذهن برای به خاطرسپاری نباشد.

* «به خاطرآوری راحت مطالب» نیز به دلیل دو نکته‌ی بالا بی‌فایده می‌شود. وقتی چیزی را عمیقا درک کنیم و آن را در زندگی و کار استفاده کنیم. نیازی به یادآوری خاص در لحظات فراخوانی نیست.

* از همه جالب‌تر آن عبارت «همراه با خلاقیت» در چنان تعریفی است! که با آن ابتدا همه‌ی پنجره‌ها و منفذهای بروز خلاقیت را می‌بندند، سپس می‌گویند خلاقیت داشته باش!

پس چون همه‌جای این نتعریف ایراد دارد،  باید خودمان برویم و تعریفی را پیدا کنیم که معنای یادگیری خلاق را نشان دهد.

اما قبل از آن باید بدانیم برای چه یاد می‌گیریم و قبل‌تر از آن هم این‌که: خود یادگیری واقعا چیست؟

یادگیری

در این عبارت دوقسمتی (یاد+ گیری) کدام قسمت مهم‌تر است؟ یاد؟ گیری؟

تعاریف سنتی تکیه‌ی معنایی را روی قسمت اول گذاشته‌اند:

یاد= خاطر

یادگیری= به یاد سپردن= به خاطرسپاری

نگاه تازه و امروزی به آموزش که سعی می شود کاملا مبتنی بر واقعیات علمی باشد،  به ما می‌گوید که تکیه‌ی معنایی باید روی قسمت دوم باشد.

«گرفتن» مهم‌ترین عملی است که در یادگیری انجام می‌دهیم.

مثال:

وقتی نشانی جایی را یاد می‌گیریم، راهِ رفتن به آن‌جا را می‌شناسیم.

نتیجه از مثال:

در یادگیری هر چیزی نیز راه رسیدن به آن را یاد می‌گیریم و آن وقت یادگیری خلاق چه نوعی از یادگیری است؟

یادگیری خلاق

با استفاده از مثال و نتیجه‌گیری قبلی می‌توان گفت:

یادگیری خلاق، یعنی راه رفتن از مسیرهای تازه و کوبیده نشده.

در یادگیری هر چیز، به راهی تازه و بهتر فکر می‌کنیم. که این راه تازه شاید کوتاه‌تر نباشد، ما به بهتر بودنش اهمیت می‌دهیم.

یادگیری خلاق یعنی این که

 بهترین راه‌ها را برای دانستن، رفتن و … بشناسیم و بپیماییم.

یک مثال:

وقتی برای اولین بار به محلی می‌رویم، نقاط خاصی در مسیر، توجه ما را جلب می‌کند.

اگر کاری مرتبط به آن نشانه‌ها انجام داده‌ باشیم، در دفعات بعدی نیز آن مسیر را به خوبی پیدا می‌کنیم (مثلا سر کوچه گلفروشی بوده و ما یک دسته گل خریده باشیم).

در یادگیری هر دانشی نیز این نقاط اصلی را باید دید و شناخت.

این نشانه‌ها به گونه‌ای ارگانیک باید مرتبط با موضوع اصلی هدف و یادگیری باشد.

تفصیل مثال قبلی:

خانه‌ی دوست کجاست؟

– فرض کنید دوستی ما را به شهر و خانه‌ی خود دعوت کرده و نشانی را چنین داده است: پس از ورود به میدان اول شهر که مسجد بزرگی در آن است از خیابان فلان که سمت راست است به داخل بیا و بعد وارد کوچه‌ی بهمان شو پلاک مثلا ۳۲.

ما به این دعوت پاسخ مثبت می‌دهیم و می‌رویم.  پس از رسیدن به میدان اول، چون اذان از مسجد پخش می‌شود. می‌رویم و نماز می‌خوانیم و از سر همان خیابان که گلفروشی هست یک دسته گل هم می‌گیریم و بعد سر همان کوچه که گفته است یک نانوایی است و بوی نان پایمان را سست می‌کند. دو تا نان تازه هم می‌گیریم و می‌رویم و …

شش ماه بعد …

بعد از شش ماه، دوباره گذارمان به آن شهر می‌افتد و دلمان هوای دیدن دوست می‌کند. اما کاغذ نشانی را همراه نداریم و نام خیابان و کوچه هم یادمان رفته است.

اما ترسی از پیدا کردن خانه‌ی دوست نداریم.

چون وارد اولین میدان که شویم مسجد را می‌بینیم و یادمان می‌افتد که همین میدان بود. گلفروشی را می‌بینیم و یادمان می‌آید که همین خیابان بود. با دیدن نانوایی یاد آن دو نان تازه می‌افتیم و کوچه را هم پیدا می‌کنیم. می‌ماند پلاک (قاعدتا باید یادمان باشد، چون پلاک دفتر دبستانک همین است!) که اگر یادمان هم نیاید و اگر خانه‌ها هم شبیه به هم باشد می‌توانیم یکی از اهالی را خطاب کنیم و از او بپرسیم که خانه‌ی فلانی کدام است؟.

این نشانه‌ها که ما را به سمت خانه‌ی دوست می‌برد، (نماز خواندن/ گلفروشی/ نانوایی) همان نشانه‌هایی (محل‌هایی) است که ما دفعه‌ی قبل در راه رسیدن به خانه‌ی دوست در آن‌ها کاری انجام داده‌ بودیم.

مباحث درسی نیز همین‌گونه است. اگر ما بتوانیم برای هر مبحثی که می‌خواهیم درس دهیم قبل از آن، دو سه دقیقه فکر کنیم و یکی دو نشانه پیدا کنیم که بچه‌ها با آن کاری انجام دهند، آن‌چه می‌آموزیم همیشه در خاطرشان می‌ماند.

مثال نشانه‌گذاری در مبحث درسی

در کتاب علوم پایه‌ی چهارم درس مغناطیس را با چند برگ کاغذ و یک بازی ساده می‌توان نشانه‌گذاری کرد.

روی نصف کاغذها می‌نویسیم قرمز و روی بقیه آبی.

کاغذها را چند دانش‌آموز به سینه می‌چسبانند و در حیاط مدرسه در مسیرهای مختلفی راه می‌روند. هم‌رنگ‌ها وقتی به هم می‌رسند، دست‌هایشان را طرف پشت می‌برند و از شخص مقابل دور می‌شوند و آن کسانی که رنگ‌های مخالف بر سینه دارند،  دستشان را به طرف هم دراز می‌کنند (اما دست هم‌دیگر را نمی‌گیرند. کرونا!)

خود بچه‌ها چند نشانه‌گذاری دیگر در این بازی پیدا می‌کنند و کاملا یادشان می‌ماند که قطب‌های هم‌نام هم‌دیگر را دفع و قطب‌های ناهم‌نام هم‌دیگر را جذب می‌کنند.

به همین سادگی. هزار مثال بهتر هم خودتان می‌توانید بزنید.

چه کسانی خلاق هستند؟

آیا مردها خلاق‌تر هستند؟ یا زن‌ها؟

قدبلندها یا کوتاه‌ترها؟

لاغرترها یا چاق‌ترها؟

نیکشهری‌ها یا قصرقندی‌ها؟

پاسخ شما به این سوال‌ها چیست؟

خلاقیت دقیقا یعنی چه؟

خیلی ساده است. دیدن چیزها از یک منظر و زاویه‌ی غیرمعمولی و نو یا توجه به مسائل از زاویه‌ای که معمولا دیگران نمی‌بینند، ارائه‌ی رهیافت‌های جدید غیرمعمولی و اثربخش.

هر کسی با توجه و نگاه خاص می‌تواند خلاقیت خود را بروز و آن را پرورش دهد.

تفاوت نوآوری (ابداع) و خلاقیت

خلاقیت: توانایی ترکیب ایده‌ها در یک روش منحصربه‌فرد یا ایجاد پیوستگی جدیدی بین ایده‌هاست.

نوآوری: فرایند اخذ ایده‌ی خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش‌های جدید عملیات است.

خلاقیت پیدایی و تولید یک فکر نو است.

نوآوری، عملی ساختن آن اندیشه است.

خصوصیات افراد خلاق

– تلاش و اندیشه‌ی دائمی.

– اهمیت دادن به تجربه.

– پرداختن به علت‌های موفقیت‌ها و شکست‌ها به جای نتایج آن‌ها.

– استراحت یعنی فکر کردن.

– زاویه‌های مختلف نگاه.

– خیلی زود راضی نمی‌شود.

– کنجکاو و پرسشگر.

– بهترین راه‌حل‌ها با کمترین هزینه‌های فکری، زمانی و مالی.

– به چیزهایی دقت می‌کند که به چشم هر کسی نمی‌آید.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

دانش‌آموزان کلاس خود را در نظر آورید.

در مورد تک تک آن‌ها استعدادهایی را که دارند (و شما تشخیص می‌دهید) با ذکر نام کوچک او (هر کدام در دو سه کلمه) بنویسید.

توسعه توانمندی معلمان

پرورش و آموزش

دو کلمه‌ی پرورش و آموزش معمولا با هم به کار برده می‌شوند و در نزد عموم نیز معنای تقریبا مشابهی دارند.

این دو کلمه تفاوت ظریفی با هم دارند که درک آنان به رغم همسانی‌ و همراهی‌شان ضروری است.

پرورش جریانی است منظم و مستمر که نتیجه‌ی آن رشد هدایت شده در زمینه‌های مورد نظر است. پرورش دارای یک نظام معین است. یعنی مجموعه‌ای از قواعد و ساختارهایی که مشخصات و نوع حرکت را تعریف می‌کنند.

آموزش اما نظام نیست. فعالیتی هدف‌دار و طراحی شده است که فرصت‌ها و موقعیت‌هایی را درون یک نظام پرورشی فراهم می‌کند که یادگیری را تسهیل کند.

تعریف آموزش را می‌توان از دو منظر سنتی و جدید مقایسه کرد. در تعریف کلاسیک و سنتی، آموزش به معنای انتقال معلومات از ذهن تعلیم‌دهنده به تعلیم‌گیرنده است.

اما در تعریف جدیدتر از آموزش، آن را تحریک و راهنمایی و سازماندهی یادگیری می‌دانند.

درباره‌ی یادگیری، یادگیری خلاق و ضرورت لذت بردن در جزوه‌های پیشین بحث کرده‌ایم. در این‌جا هدفمانم بحث درباره‌ی برنامه‌ریزی آموزشی است که همه‌ی معلمان قاعدتا با آن آشنایی دارند.

همان‌گونه که می‌دانید نخستین نظریه‌پرداز اصلی برنامه‌ریزی آموزشی ماکارنکوی روسی بود که «منظومه‌ی پداتوژیکی» او حدود صد سال پیش (۱۹۱۳) در شوروی نگاشته و همراه با نظریات جانبی ماکارنکو به عنوان نخستین برنامه‌ریزی آموزشی به مفهوم جدید مورد استفاده قرار گرفت.

در کشورهای غربی نیز یکی دو دهه‌ی بعد، توسط ژان پیاژه برنامه‌ریزی آموزشی جدید تدریس و تدوین شد.

کلمه‌ی «جدید» معطوف به واژه‌ی برنامه‌ریزی است نه آموزش که عمری هم‌پای عمر بشر و ده‌ها هزار سال سابقه دارد.

برنامه‌ریزی آموزشی اما مفهومی جدید بود که نوع غربی آن یعنی نظرات پیاژه در حوالی سال‌های ۱۹۶۰ (یعنی دهه‌ی ۱۳۴۰ شمسی) به ایران هم رسید و ساختار برنامه‌ریزی آموزشی در کشور ما را تشکیل داد.

اما آموزش و برنامه‌ریزی آموزشی، مدام در حال تحول است و همراه با تحولا اجتماعی ارزیابی، تصحیح و به‌روز می‌شود.

مثلا اکنون بسیاری از نظرات پیاژه در سطوح بالای آموزشی جهان (کشورهای اسکاندیناوی و شرق آسیا) کنار گذاشته شده و شیوه‌های مدرن‌تر و موثرتری جایگزین شده است. (کشور ما هنوز از این نظر مقداری عقب است و در کتب تدریس برنامه‌ریزی آموزشی هم‌چنان پیاژه حرف اصلی را می‌زند.)

یکی از نظرات پیاژه که شاخص اصلی نظرات او نیز هست و در سال‌های اخیر مورد تردید قرار گرفته است، برنامه‌ریزی رشد بر اساس سن کودکان است.

پدیده‌هایی چون رشد ناموزون، تحولات علمی و سنعتی و آگاه‌تر شدن والدین و مهم‌تر از همه امکان بررسی علمی یادگیری با استفاده از مکانیزم عملیات پیچیده در مغز، اعتبار تقسیم‌بندی پیاژه را خدشه‌دار کرده و سن دریافت بسیاری از چیزها را بسیار پایین آورده است.

مثلا قدرت درک فانتزی  تفکر مجرد که از نظر پیاژه در سن ۱۲ سالگی ایجاد می‌شد، اکنون در بسیاری مشاهدات حتی تا یک سالگی نیز (برخی مراحلش) پایین آمده است. همان‌گونه که در جزوه‌ی «گنجی به نام خواندن» در این باره اظهار شده، لازم است همه‌ی ما بخشی از وقت خود را صرف جست‌وجو در یافته‌های جدید علمی در زمینه‌ی کار خود کنیم. اینترنت چنین کاری را بسیار سهل کرده است.

تقدم فعالیت بر  برنامه

در هر برنامه‌ریزی باید به نقش مهم و متقدم فعالیت‌های آموزشی بر برنامه‌ریزی آموزشی دقت کرد. در حالی که ظاهرا به نظر می‌رسد که باید ابتدا برنامه‌ریزی و سپس حرکت به سوی آموزش کرد.

اما واقعیت این است که نظام آموزشی را نمی‌توان به دلیل نگارش یا تصحیح برنامه‌ریزی آموزشی، تعطیل کرد.

برنامه‌ریزی آموزشی اما می‌تواند طی یک فرایند تدریجی، وضع موجود را به وضع دلخواه تبدیل کند. یعنی اتومبیل آموزش باید در حال حرکت تعمیر شود.

این کار وقتی ممکن است که همه‌ی اجزای یک نظام آموزشی (ورودی- فرآیند- خروجی)، درست کار کنند تا هدف و نتیجه‌ی مطلوب حاصل شود.

آگاهی از اجزای برنامه‌ریزی آموزشی که از طریق پایگاه‌های اطلاع‌رسانی قابل دسترسی است برای همه‌ی معلمان ضروری است.

همه‌ی ما باید اطلاعات لازم را درباره‌ی منابع و بودجه و نوع تصمیم‌گیری‌ها داشته باشیم و از اهداف کلان مدیریت‌ها مطلع شویم تا با تشخیص جایگاه خود در آن میانه، به بهترین نحو، هم از عهده‌ی وظایف خود برآییم و هم زمینه‌ی رشد و ارتقای شغلی و درآمدی خود را فراهم کنیم.

تغییر، توسعه و رشد

این سه واژه که بسیار هم‌معنی به نظر می‌رسند با هم شباهت‌ها و تفاوت‌های مهمی دارند.

تغییر به معنای هر گونه جابه‌جایی است اما تغییر و تحول آموزشی باید از جنس «توسعه» باشد و امکانات قبلی را به نحو مطلوبی در جهت اهداف اصلی گسترش دهد تا بتوانیم به رشد مورد نظر دست یابیم.

تغییرات در فرایندهای زیستی بدون دخالت انسان انجام می‌شود. انسان‌ها نقش مستقیمی در مثلا افزایش یا کاهش دمای هوا ندارند یا اصلا نقشی ندارند. اما تغییراتی که از جنس توسعه است وضعیت دیگری دارند.

همه‌ی تغییرات توسعه‌ای، خودخواسته و هدفمند هستند.

معلمان هر چه بیشتر از ضرورت و شکل تغییرات توسعه‌ای آگاه شوند، در کیفیت کار آن‌ها تاثیر بیشتری خواهد داشت و می‌توانند در جهت سه شاخص اصلی توسعه حرکت کند:

تداوم/ بهزیستی آدمیان/ خودخواسته بودن تغییرات

تشخیص

مهم‌ترین مرحله در برنامه‌ریزی آموزشی «تشخیص» است.

این تشخیص باید از بالاترین سطوح آموزشی تا هر کلاس درسی و از بالاترین رده‌های سیاست‌گذاری تا معلم هر کلاس انجام شود.

تشخیص به طور خلاصه یعنی تحلیل علت یا طبیعت هر وضعیت.

– ضعف سواد خواندن در دوره‌ی دوم دبستان

– پایین بودن درک مباحث ریاضی نسبت به علوم

– بی‌علاقه‌بودن دانش‌آموزان به این یا آن درس

کمبود انگیزه در دانش‌آموزان برای یادگیری

و چیزهایی از این قبیل تشخیص‌هایی هستند که با استفاده از بررسی عوامل موثر و اطلاعات مربوط به آن وضعیت قسمت‌هایی از یک برنامه‌ریزی آموزشی (یا همه‌ی آن را) تصحیح می‌کنند. در بررسی عوامل یک وضعیت، هم عوامل درونی و هم عوامل بیرونی باید مورد دقت قرار گیرند.

مهم‌ترین ابزارهای تشخیص یافته‌های آماری هستند که همه‌ی موارد شاخص را در برمی‌گیرند: تعداد دانش‌آموزان، نرخ ثبت‌نام، نرخ ارتقای کیفیت آموزشی، نرخ افت آموزشی و از این قبیل.

معلمان باید بتوانند با استفاده از ابزارهای تشخیص در محل و منطقه و مدرسه‌ی خود، در بهبود برنامه‌ریزی آموزشی مشارکت کنند.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

با استفاده از ابزارهای مناسب تشخیص برای تحلیل وضعیت کلاس خودتان نقاط ضعف کلاستان و راه بهبود را بنویسید.

توسعه توانمندی معلمان

کلاس‌های چند پایه

باوری نادرست در میان برخی دست‌اندرکاران آموزش وجود دارد که کلاس‌های چند پایه را فقط در شرایط ناگزیر و اجباری، قابل قبول می‌دانند.

یعنی وقتی تعداد دانش‌آموزان یک دبستان (معمولا روستایی) کم است و در هر پایه‌ی درسی تعداد کمی دانش‌آموز وجود دارد، مدیریت آموزشی ناگزیر می‌شود برای چند پایه‌ی درسی یا همه‌ی پایه‌های درسی، یک معلم بگمارد.

تصور عمومی بر این است که در آن صورت وقت معلم در هر ساعت بین آن چند پایه تقسیم می‌شود و هر دانش‌آموز مثلا به جای ۵ ساعت در روز، نیم الی یک ساعت معلم دارد.

اما واقعیت چیز دیگری و کاملا در جهت مخالف چنین تصوری است.

اگر معلم (و مدیریت آموزشی) با «شش‌کتاب‌ها»ی دبستانک آشنا باشد و تئوری‌های دبستانکی «آینده در حال» را بداند و بتواند استفاده کند، خیلی راحت و ثمربخش می‌تواند تهدید کمبود معلم را به فرصت گرانبهایی برای درک عمیق‌تر و همه‌جانبه‌تر دانش‌آموز تبدیل کند.

مجموعه‌ای از آموزش‌های غنی‌سازی بهینه‌ی «کلاس‌های چند پایه» در رساله‌ای به همین نام تدوین شده است که در میان بسته‌ی کتاب‌هایی که بعدا برایتان ارسال خواهیم کرد، وجود دارد.

(حتی اگر کلاس شما چندپایه نیست، مطالعه‌ی کتاب، به شما در اداره‌ی کلاس خودتان کمک می‌کند.)

در یک کلاس چند پایه معلم می‌تواند با تلفیق چند برنامه‌ی هفتگی (هر کدام مربوط به یک پایه) و تقسیم زمان هر واحد درسی به چند قسمت (به تعداد پایه‌های در آن کلاس) کاری کند که بچه‌ها در همه‌ی دقایق و ثانیه‌های همه‌ی واحدهای زمانی درسی (یعنی در هر زنگ کلاسی)، مشغول کار مفیدی باشند که درک عمیق‌تری را برای آن‌ها نسبت به دانش‌آموزان کلاس‌های عادی به همراه آورد.

اگر معلم کلاس‌های چند پایه فقط اندکی عاشق و مسئولیت‌شناس باشد و در روزهای اول کمی به ذهن خود امکان کار بیشتر بدهد (در روزهای بعد به تدریج کار روان و سبک می‌شود) نتیجه‌ی کار از بهترین مدارس انتفاعی در کلان‌شهرها نیز بهتر و جامع‌تر و عمیق‌تر خواهد بود.

در کلاس‌های عادی نیز می‌توان از رهنمودهای کتاب و نحوه‌ی تقسیم وقت آن به مقوله‌های مختلف استفاده کرد.

در کتاب کلاس‌های چند پایه، اطلاعات دقیق‌تری را در این زمینه خواهید خواند.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

در یک کلاس چند پایه که با روش درستی اداره شود، در یک زنگ ۵۰ دقیقه‌ای، برای هر دانش‌آموز چند دقیقه وقت مفید صرف می‌شود؟

توسعه توانمندی معلمان

نوین؛ بر شانه‌ی گذشته

محتوای کتاب‌هایی که به شما ارائه شده است و به طور کلی همه‌ی کتاب‌های دبستانک با تلاش بسیار و آن جهت‌گیری تدوین شده‌اند که بر اساس آموزش‌های نوینی باشند که امروز در جهان مورد قبول است.

کار تدوین یک کتاب نیز در نشر دبستانک، هیچ‌گاه پایان‌یافته تلقی نمی‌شود و مدام با ویرایش‌های متعدد، هم در جهت رفع کاستی‌های ویرایش قبلی حرکت می‌شود و هم دستاوردهای باز هم جدیدتر آموزشی در ایران و جهان مورد بررسی و دقت بیشتر قرار می‌گیرد و سعی می‌شود محتوای کتاب‌ها هر بار تاثیرگذارتر و به‌روزتر باشند.

اما آموزش نوین چه ویژگی‌ها و شرایط و مختصاتی دارند و به اتکای چه چیزهایی این یکی آموزش، نوین تلقی می‌شود و آن یکی خارج از این حیطه قرار می‌گیرد؟

مثلا آیا می‌توان به صرف استفاده از چند ابزار پیشرفته، ادعای آموزش پیشرفته داشت؟ آیا کار طبق چند روش مثلا استفاده از بازی یا امکانات ICT در یادگیری برای اطلاق «آموزش نوین» به آن‌ها کافی است؟

واقعیت این است که هر یک از ابزار پیشرفته از قبیل رایانه و نمایش تصویری و آموزش آنلاین و ویدئو پروژکتور و … می‌توانند مقداری بر عمق و کیفیت کار بیفزایند. اما آیا حضور آن‌ها ملاک پیشرفته بودن آموزش است؟

آیا بدون آن‌ها نمی‌توان آموزشی پیشرفته و نوین را دنبال کرد؟

پس پیشرفته‌بودن و نوین‌بودن یک آموزش در وجود کدام نشانه‌ها و ویژگی‌ها و شرایط، احساس می‌شود؟

بیایید ویژگی‌های آموزش نوین را با هم مرور کنیم.

۱٫ تعامل «نوین» با گذشته

نوین به معنای حذف «گذشته» نیست. هر محصول یا ایده‌ی نویی که چنین باشد، معمولا بی‌ریشه، توخالی و بی‌دوام است. اگر گمان کنیم نوگرایی یعنی خط بطلان بر همه‌ی چیزهایی که تاکنون بوده است، راه به جایی نمی‌بریم. چنین ادعا و راه و روشی معمولا از سوی کاسبکاران حیطه‌ی آموزش و با انگیزه‌ی جذب درآمد بیشتر ارائه می‌شود.

انواع اپ‌ها و محصولات دیگر رایانه‌ای که در بازار به وفور موجودند اما در زمینه‌ی محتوای آموزشی لنگ می‌زنند نیز از این جمله‌اند.

«نوین» واقعی بر شانه‌ی استوار «گذشته» می‌ایستد و قد می‌افرازد. نو شدن یعنی گذشته را خواستن اما به طرزی بهتر و برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های جدیدتر.

۲٫ «نوین»، ثابت نیست

مهم‌ترین ویژگی هر پدیده‌ی نوین و از ‌جمله آموزش‌های نوین، ثابت‌نبودن است. «نوین» یک بار برای همیشه نیست. نوین مانند همه‌ی پدیده‌های جهان هستی در حال تغییر مدام است. «نوین» هر روز عوض می‌شود اما عوض نمی‌شود!

میان این دو واژه‌ی «عوض» یک دنیا تفاوت نهفته است. نوین هر روز رشد می‌کند و متناسب با دستاوردهای علوم محض و  علوم اجتماعی، هر روز به کارکردهای موثرتر و کاربردهای بیشتری می‌رسد. در چارچوب اولیه و در مبانی «گذشته» محصور نمی‌ماند و از هر سو گسترش می‌یابد. اما عوض نمی‌شود. یعنی همان‌طور که در ویژگی قبلی گفتیم، نوین بر پایه و بر شانه‌ی گذشته است که رشد می‌کند و بالا می‌رود. هم‌چون درختی پرتوان که ریشه در زمینی پهناور دارد و هر چه قامت بیشتر می‌افرازد ریشه‌هایش در زمین (گذشته) بیشتر و انبوه‌تر و ستبرتر می‌شود. اما «عوض» نمی‌شود که یک باره، همه چیز را فرو نهد و هر روز راهی نو و سازی نو برود و بنوازد.

۳٫ آشنایی با حرفه‌ی آموزش

این آشنایی از ضرورت‌های کار برای کسانی است که در این حیطه اشتغال دارند و هر چه جامع‌تر و همه‌جانبه‌تر باشد کاراتر است.

بدیهی است که همه چیز را همگان می‌دانند، بسیار پیش می‌آید که چیزهایی را دانش‌آموزان ما بدانند که خودمان آشنایی چندانی با آن نداریم.

اما در حیطه و کار خودمان باید حتی‌الامکان خود را به دانش‌های روز مجهز کنیم و با مطالعه‌ی کتاب و ارتباط مداوم با دیگران این امر را جلو ببریم. در این زمینه، جزوات و مطالبی که تحت چهار عنوان اصلی در اختیارتان گذاشته می‌شود، بخش کوچکی از دانسته‌هایی است که همه‌مان لازم داریم.

شما در این طرح به ما کمک خواهید کرد که همین جزوه‌ها هم به تعداد و هم به غنا و عمق بیشتر و بهتر شود.

۴٫ روحیه‌ی پژوهش و جست‌وجوگری

مهم‌ترین تفاوت آموزش‌های نوین و سنتی، در این است که به جای پاسخ دادن به سوال‌ها (یا همراه با آن) اساس کار بر تولید سوال قرار دارد.

آموزشی موفق‌تر است که در ذهن کودکان به طور مداوم سوال‌های بیشتری ایجاد کند. سوال‌هایی که از دل دانسته‌های جدید زاده می‌شود و می‌بالد و در آن‌ها انگیزه‌ی لازم را برای یافتن پاسخ سوال‌ها بیشتر و هر چه بیشتر به وجود می‌آورد.

۵٫ ارتباط دوسویه‌ی آموزش و زندگی

آموزش نوین، فراگیری و ارتقای ذهنی را برای زندگی می‌خواهد. برای فردایی بهتر که کودکان امروز خواهند ساخت.

بنابراین در آموزش‌های نوین بر مهارت‌هایی تاکید می‌شود که کودکان برای زندگی و در زندگی لازم دارند. به همین دلیل، همه‌ی مفاهیم علمی و دانش‌ها باید دارای کاربرد مستقیم در زندگی باشند.

کتاب‌های دبستانک که تعدادی از آن‌ها را ملاحظه می‌کنید بر چنین پایه‌ای استوار شده است و با نقدها و پیشنهادهای شما بهتر و کامل‌تر هم خواهند شد.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

۱. وقتی می‌گوییم «نوین» واقعی بر شانه‌ی استوار گذشته می‌ایستد، برداشت شما چیست؟ یک مثال از آن بزنید.

۲٫ آیا می‌توانید مثالی از برخی آموزش‌ها بزنید که مدعی روش‌های جدید هستند اما آن‌ها را مناسب نمی‌دانیم؟