گوی بلورینِ پیوند

گوی بلورینِ پیوند (خاطر‌ه‌‌ای از کوچه‌ی بغلی)

من امید هستم. معلم ریاضی در مقطع متوسطه در شهر کرج. زندگی متوسطی داریم و برای تامین هزینه‌های زندگی گاهی کارهای پروژه‌ای برای یک شرکت مهندسی هم انجام می‌دهم. همسرم خانه‌دار است و دخترم مانلی کلاس دوم دبستان.

🔺 در ایام کرونایی زندگی‌ ما تغییرات زیادی کرده بود.
من از خانه با دانش‌آموزان در ارتباط هستم و دخترم مانلی با تلفن همراه همسرم با خانم عابدی معلمشان، درس‌هایش را پیش می‌برد. در چند ماه گذشته متوجه چیزهایی شدم که طی ده سال زندگی مشترک با همسرم اصلا به آن‌ها دقت نکرده بودم.

به نظرم رسید همسرم زمان خیلی زیادی را صرف انجام امور مربوط به خانه و دخترمان می‌کند و از قبل هم با نبودن من در خانه مسئولیت زیادی بر دوشش بوده و خیلی خسته شده‌ است. می‌بینم که مانلی هر وقت کاری دارد یا حوصله‌ش سر می‌رود، سریع سراغ همسرم می‌رود و از او می‌خواهد که برایش کاری کند.

🔦 یک بار داشتم کتابی را می‌خواندم که جرقه‌ای در ذهنم زده شد. تصمیم گرفتم کمک کنم که همسرم بتواند حداقل دو سه ساعت در هفته را فقط و فقط با خودش بگذراند. بدون این‌که نگران من یا مانلی باشد. مانلی را صدا زدم و از او خواستم که هر تفریح و فعالیت جالبی را که می‌توانیم دوتایی انجام بدهیم بگوید تا روی کاغذ بنویسم. شاید باورتان نشود ولی در عرض یک ساعت، حدود پنجاه تا ایده به ذهنمان رسید. ایده‌ها را در تکه کاغذهای کوچولو پاکنویس کردیم و کاغذها را بعد از تا کردن در یک گوی شیشه‌ای انداختیم که از آشپزخانه برداشته بودیم.

ایده‌ها خیلی جالب و بامزه بودند. همه جور چیزی میانشان پیدا می‌شد‌. دوچرخه‌سواری در پارک، رفتن به موزه، کیک درست کردن برای مامان، پیاده‌روی طولانی همراه با خوردن بستنی، رفتن به تئاتر، دوختن یک عروسک پارچه‌ای، تغییر چیدمان یک قسمت از خانه و کلی کارهای جالب دیگر که من و مانلی دوست داشتیم دوتایی با هم انجامشان دهیم. قرار شد بعدازظهر دوشنبه‌ها مخصوص من و مانلی باشد و مامان بتواند برای آن قسمت از روز هر برنامه‌ای که می‌خواهد بچیند و انجام دهد.

طی دو ماه پس از آن روز؛ ظهرهای دوشنبه پس از ناهار و شستن ظرفها، من و مانلی سراغ گوی شیشه‌ای‌ می‌رفتیم و یکی از کاغذها را بیرون می‌آوردیم تا یک بعدازظهر هیجان‌انگیز برای خودمان بسازیم.
دیروز هم دوشنبه بود. همسرم برای یک پیاده‌روی تنهایی بیرون رفته بود. وقتی برگشت دید که ما برای سورپرایز او یک شام عالی درست کرده‌ایم.

🌹 البته او هم در شگفت‌زده کردن ما کم نگذاشت‌. یک دسته‌گل و یک گوی شیشه‌ای خریده بود. من و مانلی با تعجب به هم نگاه کردیم. بعد از خوردن شام خوشمزه، همسرم گوی را آورد روی میز و گفت که لطفا ایده‌هایتان را برای خوش‌گذرانی‌های سه‌تایی برای بعدازظهرهای جمعه بنویسید.

💚 بله… آن ایده کار خودش را کرده بود!

امید نجفی‌منش

هیچ کاری نکنید

هیچ کاری نکنید!

در دنیای امروز با این همه ابزارهای فناوری مانند گوشی موبایل، لپ‌تاپ، تلویزیون و … «هیچ‌‌ کاری نکردن» به یکی از سخت‌ترین کارها تبدیل شده است.

🔷 ابتدا به پاسخ این سوال فکر کنید:


امروز و روز گذشته را در ذهن‌تان مرور کنید. چه کارهایی انجام داده‌اید؟ آیا در لابه‌لای کارهایتان می‌توانید حداقل نیم ساعت را پیدا کنید که جایی نشسته باشید و هیچ کاری نکرده باشید؟ وقتی می‌گوییم هیچ کاری، یعنی حتی پرسه‌های بی‌هدف و همین‌طوری! در گوشی موبایل هم نداشته باشید.
به خاطر آوردید؟ چنین زمانی را داشته‌اید؟
بار دیگر به امروز و روز گذشته‌ی خود فکر کنید. آیا می‌توانید نیم ساعت را به خاطر بیاورید که واقعا هیچ کاری نکرده باشید؟ مثلا فقط جایی نشسته باشید. همین! بدون این که بخواهید به چیزی فکر کنید، تصمیمی بگیرید یا کار خاصی در آن دقایق انجام دهید.

🔷 این «هیچ‌کاری نکردن» گمشده‌ی بسیاری از ما است که باید دوباره آن را پیدا کنیم. می‌توانیم با یک تمرین شروع کنیم. با روزی نیم ‌ساعت آغاز می‌کنیم. روزی نیم‌ ساعت هیچ‌کاری نکنید! یک جای راحت بنشینید، اگر کسی صدایتان زد پاسخ ندهید. اگر تلفنتان زنگ خورد یا صدای پیامی آمد توجه نکنید. لازم نیست به اطرافیانتان توضیح دهید که دارید چه می‌کنید یا در اصل دارید چه نمی‌کنید! سعی کنید در این نیم ساعت هیچ ‌کاری نکنید و به چیزی فکر نکنید. حتما فکرهایی به ذهن شما خواهد آمد. اما مهم است که شما تصمیم نگرفته‌اید که بنشینید و فکر کنید. فکرها از یک سو خواهند آمد و از سوی دیگر خواهند رفت. اگر این کار را انجام دهید، اتفاق‌های جالبی را تجربه خواهید کرد.

🔷 به یاد داشته باشید که:

  1. خلاقیت و خودشکوفایی در شما معمولا وقتی اتفاق می‌افتد که گاهی هیچ‌کاری نکنید. در این زمان‌هاست که مغز شما به کار می‌افتد.
  2. وقتی چند کار را به طور هم‌زمان انجام می‌دهید، این‌گونه نیست که مغز شما هم‌زمان آن چند کار را با هم انجام دهد. مغز شما مدام در حال تغییر حالت و تعیین وضعیت جدید خواهد بود و برای این کار انرژی زیادی صرف می‌کند.

مثلا وقتی شما گوشی به دست دارید و در مدت یک دقیقه هم اینستاگرام خود را کنترل می‌کنید، هم پیامک می‌خوانید، هم به یک صوت آموزشی گوش می‌دهید، مغز شما در همین یک دقیقه چند بار تغییر وضعیت داده است و انرژی زیادی مصرف کرده است. به همین خاطر است که گاهی می‌بینید که یک ساعت است بی‌هدف در گوشی در بین برنامه‌های مختلف پرسه زده‌اید، بدون این که به زعم خودتان کار فکری خاصی انجام داده باشید، خسته شده‌اید و ممکن است انرژی لازم برای انجام دادن کار مهم و اصلی خود را نداشته باشید. این اتفاق به دلیل عملکرد مغز رخ داده است.

🔷 با توجه کردن به عادات و کارهای روزمره‌تان می‌توانید کاری کنید که ابزارهای قدرتمند و بسیار مفیدی مانند گوشی همراه، به جای آن‌که برای شما تصمیم بگیرند در خدمت شما باشند.

مهرزاد کریمی

در آینده می خواهی چکاره شوی

چرا نباید از بچه‌ها بپرسیم که «وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کاره شوی؟»

بیشتر ما از وقتی کودکمان زبان باز می‌کند شروع به پرسیدن این سوال می‌کنیم.
این سوال معمولا با بهترین نیت و به این دلیل پرسیده می‌شود که بتوانیم بهترین کارها را برای دست‌یابی کودک به این شغل انجام دهیم. اما وقتی آینده‌ی مشاغل و تاثیر تغییرات فناورانه را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که این سوال در واقع تله‌ای برای فرزند ما است‌.

فناوری، همه یا اکثر شغل‌های امروزی را دگرگون خواهد کرد. مطالعات نشان می‌دهد که فناوری برای ۸۰۰ میلیون شغل جایگزین ایجاد خواهد کرد. بنابراین زمانی که یک کودک به سنی برسد که به یک نیروی کار تبدیل شود، مشاغل هم تغییر کرده‌اند.

مسیرهای شغلی خطی مربوط به گذشته بودند. بر اساس یک پژوهش، کودکانی که الان به مدرسه می‌روند، در طول عمر خود ۱۷ شغل در ۵ مسیر شغلی عوض خواهند کرد. در واقع ۶۵ درصد کودکانی که اکنون وارد دبستان می‌شوند، در نهایت با شغلی از دنیای کار خداحافظی می‌کنند که اکنون وجود ندارد.

به همین خاطر لازم است آنها را برای دنیایی در حال تغییر و پیچیده و یادگیری مداوم در زندگی آماده کنیم. پس نباید به او بگوییم که مسیر شغلی چیزی ثابت در زندگی است‌. به جای آن باید او را تشویق کنیم که بفهمد دوست دارد چه کاری انجام دهد، چه چیزی یاد بگیرد و فکر کند که دوست دارد چه مشکلاتی را حل کند.

🔺 چند توصیه

🔸جایگزینی سیستم‌های آموزشی فعلی با یادگیری تجربی، حل مسأله و یادگرفتن چگونگی یادگیری.
🔸اولویت دادن به سواد دیجیتال
🔸آموزش مهارت‌های نرم مانند هوش عاطفی و انطباق‌پذیری
🔸ارائه‌ی مشکلات دنیای واقعی متناسب با سن‌ بچه‌ها به صورت بازی و تشویق آن‌ها به استفاده از چیزی که در مدرسه و خانه یاد گرفته‌اند؛ تا از آن‌ها در ترکیب با خیال‌پردازی‌هایشان در جهت حل مشکلات استفاده کنند.

یک نمونه:
«من اخیرا از طریق یک گفتگوی ویدیویی با برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌هایم در یک حل مساله‌ی واقعی مشارکت کردیم. همگی‌ آن‌ها که زیر ۹ سال بودند، شروع به پرورش سبزیجات در باغچه‌ کرده بودند. آن‌ها با رویش هر گیاهی ذوق‌زده می‌شدند. من از این فرصت برای بحث درباره‌ی تغییرات آب‌وهوایی و آلودگی پلاستیک‌ها استفاده کردم. از آن‌ها پرسیدم که مهارت‌های باغبانی آن‌ها چگونه به زمین کمک می‌کند؟ پاسخ‌های آن‌ها شامل راه‌حل‌هایی بود. مثلا این‌که دیگر نیاز نیست تا مغازه‌ی میوه‌فروشی رانندگی کنیم یا نیازی نیست که از کیسه‌ی پلاستیکی برای آوردن میوه‌ها استفاده کنیم. من به آن‌ها تصاویری از سازه‌های کشاورزی عمودی نشان دادم. در آخر گفتگو آن‌ها بسیار هیجان‌زده بودند چون به این ایده رسیده بودند که با یک مزرعه‌ی عمودی می‌توانند به همسایگانشان نیز سبزیجات بدهند.»

پیش‌بینی این امر که انقلاب‌های فناورانه چگونه مشاغل را تغییر می‌دهند غیرممکن است. ولی ما می‌توانیم به کودکانمان کمک کنیم که چگونه در این آینده‌ی پیچیده و در حال تغییر رفتار کنند. این کار را می‌توانیم از طریق تشویق آن‌ها به تکیه بر کنجکاوی‌هایشان، کشف علاقمندی‌هایشان و استفاده از قدرت تخیل‌شان ذاتی‌شان انجام دهیم.

منبع: theglobeandmail.com

توانایی کودک در انتخاب کتاب

چه کنیم که کودکمان توانایی انتخاب کتاب داشته باشد؟

حلقه‌های نگهبان مزاحم رشد فرهنگ هستند
آن‌ها را از کودکان دور کنید

تعداد بسیار کمی از کودکانی که «کتاب‌هایی آگاهانه انتخاب شده» در اختیار شان گذاشته می‌شود، بعدها کتابخوان خواهند شد.

برخی از آنان و تا وقتی چتر حمایتی «کتاب‌هایی آگاهانه انتخاب شده» بالای سرشان است، کتاب می‌خوانند. به زور هم نمی‌خوانند. عمدتا با لذت می‌خوانند و از دیدن کتاب‌های تازه در دست مادرشان حتی ذوق‌زده می‌شوند و بالا و پایین می‌پرند.

این واکنش‌ها را مادر می‌بیند و قند توی دلش آب می‌شود که بچه‌ام کتاب‌خوان شد. و این را با کیف و پز برای دیگران هم تعریف می‌کند.

کودک او ظاهرسازی نمی‌کند. خیلی صادقانه ذوق می‌کند و خیلی صادقانه از دیدن و خواندن کتاب کودک ذوق می‌کند. زیرا او مادرش را دوست دارد. از همان ابتدا واکنش‌های او را به دقت رصد کرده است. می‌خواهد مادر را خوشحال کند. پس کاری را می‌کند که لبخند او را ببیند. همین.

برای این‌که کودک ما وقتی که نوجوان است، جوان است و به حیطه‌ی بزرگسالی وارد می‌شود، باز هم کتابخوان باشد، بازهم از دیدن کتاب‌های تازه ذوق کند و تا آن‌ها را نخواند آرام نگیرد، به شناخت، ابزارها و بستری نیاز دارد که گاهی توسط مادر و اطرافیان و کارشناسان سطحی‌نگر از او گرفته شده است.

مهم‌تر از همه دو ویژگی است: نیاز به جست‌وجو و توانایی انتخاب.

آن نیاز و این توانایی وقتی ایجاد و تقویت می‌شود که از همان ابتدا و از یکی دو سالگی جلویش سد نشده باشد. انواع حلقه‌های نگهبان دور و بر او چون تار عنکبوت تنیده نشده باشد. حلقه‌های نگهبانی که از مادر شروع می‌شود و به دیگران می‌رسد.

اطرافیان، اولیای مدرسه،چند اداره‌ی مختلف در آموزش و پرورش، انواع حراست‌ها، انواع شوراهای ظاهرا دلسوز از قبیل شورای کتاب کودک که بعضی‌شان از قدیم اینکاره بوده‌اند.

انواع ان‌جی‌او های ظاهرا مستقل (که برخی‌شان را اگر از دمشان یا لاکشان را بگیری و بالا ببری معلوم می‌شود به چه شبکه‌هایی وصل هستند) کانون پرورش و بازهم نهادها و مراکز مختلف، همه با ذره‌بین ایستاده‌اند و برای مطالعه‌ی کودکان، کتاب «انتخاب» می‌کنند.

این همه لشگر آمده تا مبادا یک کتاب ناجور برسد به دست کودک. جالب این‌که همه‌ی کتاب‌ها جور و واجور و ناجور، همه‌شان از مراحل مجوز ارشاد هم گذشته اما این حلقه‌های نگهبان نه ارشاد را قبول دارند، نه حلقه‌های دیگر مانند خود را نه معلمان را و نه مهمتر از همه خود کودک را.

کتاب‌خوانی وقتی به صورت نیاز حتمی جان و روان انسان درمی‌آید که از همان یک سالگی و دو سالگی و دبستان، خودش جست و جو کرده و انتخاب کرده باشد.

آن‌هم از همه‌چیز نه در محیط‌های استریل شده (که البته آلودگی‌شان از محیط‌های باز هم بیشتر است) و از کتاب‌های قبلا انتخاب‌شده.

مادری که سطحی‌نگر نباشد و کتاب‌خوانی فرزندش را برای آینده‌ی کودک بخواهد نه امروز کودک و خود مادر، می‌داند که کودکش از همان یکی‌دوسالگی توانایی انتخاب دارد و سعی می‌کند با قرار دادن او در بستر مناسب مشاهده، این توانایی را در او تقویت کند.

چنین مادری می‌داند که اگر کودکش یک یا چند کتاب نامناسب را هم بخواند، آسمان به زمین نمی‌آید. در عوض تسلطش هر بار بیشتر شده و به تدریج به جست‌وجوی بهتر و کامل‌تری می‌پردازد.

گول نام و سابقه‌ی حلقه‌های نگهبان را نخورید. هر کس مدعی انتخاب کتاب مناسب برای کودکان و ارائه‌ی لیست باشد، با هر نام و از هر نهاد و شورایی که باشد، ضد فرهنگ است و جزو عواملی است که خود مانع رشد میزان کتاب‌خوانی هستند.

نگران انتخاب‌های کودکانتان نباشید. به آنان اعتماد کنید.
در نهایت آنان راه را درست خواهند رفت اگر زانوهایشان را قلم نکرده باشید.

کودکان، نیازی به نظارت و صوابدید این و آن ندارند
حلقه‌های نگهبان را از دور و بر کودکانتان بپراکنید.

✍ سیدرضا تهامی

ضعف کودک در خواندن

بحران سواد خواندن چیست و چگونه از آن عبور کنیم؟

یکی از جدی‌ترین بحران‌های آموزشی که در ایران به روند توسعه و آگاهی لطمه وارد می‌کند، ضعف مفرط در سواد خواندن، نه تنها در میان دانش‌آموزان که حتی در میان انبوه تحصیلکردگان این مرز و بوم و حتی در میان کسانی است که در یکی دو دهه‌ی اخیر و در هرج‌ومرج ساختاری نظام آموزش عالی، به عالی‌ترین مدارج یا دقیق‌تر بگوییم به مدارک دکترا و ارشد رسیده‌اند. تعجب نکنید. اکثر این دوستان نیز در این زمینه (بله در سواد خواندن) دچار مشکل هستند.

علل اصلی ضعف در سواد خواندن

اتفاقاً برخلاف تصور بسیاری از به اصطلاح کارشناسان علت اصلی این ضعف در آموزش و پرورش نیست. نه این‌که آ.پ. اشکال و مشکل ندارد که دارد خیلی هم دارد. اما این اشکالات در رده‌بندی علل ضعف در سواد خواندن در رده‌های چهارم به بعد قرار دارند.

تأثیر منفی علت‌های مهم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، بسیار بیش‌تر از تأثیر منفی مدیران ناکارآمد و کم‌سواد آ.پ در سطوح بالا و میانی آن است. زیرا مدیران مدارس و معلمان خوب و زحمت‌کش ایران که اکثریت فرهنگیان را تشکیل می‌دهند، به‌هرحال دارند با راندمان حداقلی منویات نظام آموزشی را پیش می‌برند.

در جای دیگر و فرصتی مناسب به علل اصلی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در شکل‌گیری ضعف سواد خواندن خواهیم پرداخت. در این‌جا اما فقط قصد آن داریم که صورت خود مسئله را روشن کنیم.

سواد خواندن چیست؟

سواد خواندن با روخوانی فرق دارد. به واقع حتی کسانی نیز که از کلاس‌های آموزش نوسوادان بزرگسال فارغ شده‌اند و به اصطلاح خواندن و نوشتن یاد گرفته‌اند، قادر به روخوانی هستند اما سواد خواندن از جنس درک، استنتاج، تفسیر و ارزیابی‌ست. یعنی توانایی‌هایی که متأسفانه در اکثریت تحصیلکردگان نیز نیست و باز هم تأکید می‌کنیم که علت‌های اصلی در جاهای دیگری به‌جز آ.پ. هستند که ان‌شاالله فرصت مناسب بیانش پیش آید.

مثال ۱

یک برگه‌ی کاغذ به دوستی بدهید تا بخواند و از او بخواهید پس از خواندن، برگه را به شما پس دهد. آن‌گاه از او بپرسید بسیار خب! (و بسته به محتوای آن برگه) حالا به نظر تو من در این مزایده شرکت کنم یا نه؟ این رشته را انتخاب کنم یا آن رشته را؟ به نظرت چرا وزارت فلان دارد از تعدیل (اخراج) نیروها حمایت می‌کند؟ و … از این قبیل.

در گروه تحصیلکردگان با مدارک بالا نیز، فقط شاید ٪۴۰ آنان شروع به پاسخ دادن می‌کنند و از شما نمی‌خواهند که برگه را برای نگاه دوباره پسشان دهید. اینان سواد خواندن دارند.

اما ٪۶۰ بقیه، برگه را دوباره پس می‌گیرند تا به قول خودشان، این بار «با دقت» مطالعه کنند. اما واقع این است که همان یک بار خواندن برای درک معنای چنان محتواهایی کافی‌ست و اصطلاحات «با دقت بخوانم» یا «دفعه‌ی پیش سرسری خواندم» فقط اسامی مستعار برای پوشاندن ضعف در سواد خواندن هستند.

مثال ۲

در گروه تلگرامی تخصصی مثل اقتصاد، فلسفه یا … که بحث در می‌گیرد، بارها و بارها دیده‌ایم و می‌بینیم که یکی از طرفین بحث (یا گاهی بیش‌تر از یکی) مدام روی حرفش پافشاری می‌کند و برخی چیزها را مدام تکرار می‌کند و اصطلاحاً در یک لوپ دور می‌زند.

معمولاً در این‌باره گفته می‌شود که فلانی به حرف‌های دیگران توجه ندارد یا آن‌ها را نمی‌خواند و …

در صورتی که دقت به جزییات حرف‌های کسی که از این‌گونه افرادست، نشان می‌دهد که اتفاقاً به حرف دیگران توجه دارد و آن‌ها را خوانده است ولی مشکل این‌جاست که او در سواد خواندن دچار ضعف است.

تعارفات، مخل درک است.

یکی از اشتباهات متداول (بیشتر اوقات: عمدی)، در افرادی است که به تعارف‌های فراوان عادت دارند. آنان هر حرفی که درباره‌ی ضعف‌هایشان زده شود، تعبیر به توهین می‌کنند.

عادت کرده‌اند که در تعاملات انسانی، مدام تعارف تیکه‌پاره کنند و اگر انتقادی هم دارند، پس از چند تعریف بگویند (روالی که به اصطلاح روان‌شناسان آمریکایی نیمه‌ی دوم قرن بیستم باب کردند) آن‌ها نمی‌دانند که بحث جای تعارف نیست. انگار داریم بحث می‌کنیم که احوال‌پرسی کنیم و سراغ کار خود برویم!

داریم بحث می‌کنیم که چیزی را به‌طور مشترک کشف کنیم. البته بی‌ادبی نیز جایز نیست. اما بحث‌های نظری جای تعارف هم نیست.

یکی از دلایل رواج همین تعارفات، به مبحث سواد خواندن مربوط می‌شود. وقتی نمی‌توانیم به کنه مطالب پی ببریم سعی می‌کنیم از تعارفات و نان قرض دادن استفاده کنیم تا مسئله را دور بزنیم.

در چنین مواردی، صراحت در بیان یکی از چیزهایی است که ضرورتش حتمی‌ست اما بسیاری آن را درک نمی‌‌کنند و یک برخورد بی‌تعارف و بی‌من‌ومن را به مباحث اخلاقی و توهین و غیره می‌کشانند.

مقابله با ضعف سواد خواندن

تبدیل ضعف سواد خواندن به قوت نیاز به دستورالعمل‌های خیلی عجیب و غریب ندارد و در واقع بر دو و پایه‌ی موازی استوار است: کتاب‌خوانی و متن‌خوانی که لازمه‌اش آشنایی با حیطه‌های شناختی (برای ارزیابی نوع ضعف) است.

عدم انس به کتاب و کتاب‌خوانی (که باز هم مثل تقدم مرغ و تخم‌مرغ) به مسئله‌ی سواد خواندن ربط می‌یابد، مسلماً علت اصلی است. انس به کتاب و کتاب خوانی لزوماً به تعداد کتاب های خوانده ارتباط نمی‌یابد.

برای رفع این علت فرهنگی بسیار مهم، اکثراً تاکنون به طور عمده به‌جای طراحی و اجرای کارهای زیربنایی فقط نمایش داده شده است. به جای پروژه‌های علمی ترویج کتاب‌خوانی، نمایش‌داده‌اند تا نشان دهند ما چه‌قدر خوبیم! (با هدف کسب و حفظ رانت).

از یک‌سو کتاب‌خوانان حرفه‌ای و بازدیدکنندگانی را که مثل سوخت‌های فسیلی در طول زمان بسیار پدید آمده بودند (و باید چون تاج روی سر می‌گذاشتند) با تغییر مکرر جای نمایشگاه در بیابان آواره می‌کنند و از سوی دیگر برای گسترش کتاب‌خوانی در هر فرصتی و به ویژه در برابر دوربین و میکروفون سینه چاک می‌کنند و هر بار برنامه‌ای را رو می‌کنند که اگر واکاویشان کنید به جاهای خوشی نمی‌رسید.

اما تعداد آنان نیز که با عشق و بدون سودای مالی در این وادی فعالیت می‌کنند (و آن‌چه داریم نیز به دلیل همان‌هاست) اصلاً کم نیست. دریغ؛ که پراکنده‌اند و بدون توان مالی.

پس از ترویج کتاب‌خوانی، برنامه‌های آموزشی سواد خواندن دومین قدم است. با آموزش متن‌های داستانی که با حیطه‌های شناختی، لایه‌بندی شده‌اند و با طرح سؤالات مختلف با درون‌مایه‌ی سنجش درک، مشاهده میزان توانایی استنتاج، ارزیابی قدرت تفسیر خواننده و نیز تفسیر ارزیابی‌های او از ماجرا می‌تواند به نحو شگرفی سطح سواد خواندن را بالا ببرد.

کتاب خواندن برای کودک

هنگام کتاب‌خوانی برای کودکان به نوشته‌ها اشاره کنید!

رعایت چند نکته‌ی کوچک هنگام خواندن کتاب برای کودکان پیش‌دبستانی، سبب می‌شود مهارت خواندن آن‌ها در یک یا دو سال آینده پیشرفت قابل توجهی کند.

اگر پدر و مادر یا آموزگار کودکان پیش‌دبستانی، هنگام خواندن کتاب برای آن‌ها به حروف و واژ‌ه‌هایی که می‌خواند در روی کتاب اشاره کند، به بالا رفتن مهارت خواندن در این کودکان کمک می‌کند.

افزون بر اشاره کردن به حروف و واژه‌ها، نشان دادن این که نوشته‌ها را از سمت راست یا چپ و از بالا به پایین می‌خوانیم، هم این تأثیر را بر روی کودکان بر جای می‌گذارد.

در این پژوهش نشان داده شده، کودکانی که با رعایت این نکته‌ها برایشان کتاب خوانده شده، حتی تا یک یا دو سال بعد، از مهارت خواندن بهتری نسبت به دیگر کودکان هم‌سالشان برخوردار بوده‌اند.

این پژوهش را متخصصان دانشگاه اوهایو در آمریکا انجام داده‌اند که نخستین پژوهش درباره‌ی ارتباط بین اشاره به نوشتار چاپی در کتاب و مهارت خواندن در کودکان بوده است.

✍ سیدرضا تهامی

پرسشگری - فضولی

مرز پرسشگری و فضولی کجاست؟

بار آوردن نوجوان فضول!
افتادن از آن سوی بام‌ است.

هیچ مکتب فکری و هیچ نوع خردگرایی مدرنی، فضول‌بودن را توصیه نمی‌کند.

در تقابل با روش‌هایی سنتی و متحجرانه‌ی تربیتی که اجازه صحبت به تعلیم ‌گیرنده نمی‌دادند، رویکردهای نوین آموزشی، با تاکید بر تقویت روحیه‌ی پرسشگری و پرورش خلاقیت‌های ذهنی تعلیم‌گیرندگان، آسمانی فراخ برای پرواز فکر و اندیشه را در اختیار می‌گذارند.

اما این به معنای بی‌در و پیکر بودن پرسشگری و «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست و نخواهد بود.
پرسش محصول فعالیت فکری و ذهن است و این‌ها قاعده و قانون دارند و باید فراگرفته و آموزش داده شوند.

متاسفانه آموزش‌های قالبی در این زمینه و برداشت‌های قالبی‌تر از آن، دوستان را به این سوی بام‌ رانده است.
آن‌چه می‌گویم از دید اخلاقی نیست که فضول باشد یا نباشد، وقتی خودمان سوال کردن را بلد نباشیم، به کودکان نیز نمی‌توانیم آموزش دهیم.

پرسش، هر قدر ساده و معصومانه و بچگانه باشد، محصول یک فرآیند است.

از جایی شروع می‌شود و مسیری دیالکتیکی را طی می‌کند تا به بار بنشیند و بر زبان آید و انسان به دنبال پاسخش برود. چه در منابع و چه در گفت‌وگوها.

اما آن‌چه اکنون بسیار دیده می‌شود.، تبدیل بچه‌ها به ماشین تولید سوال‌های قالبی و گاه پس دادن حرف‌هایی است که از خود ما و دیگران شنیده است. و ناظران هم بگویند به‌به! چه بچه‌‌ی فهمیده‌ای! ببین چقدر بزرگ‌تر از سن‌اش حرف می‌زند!

یکی از دلایل شکل‌گیری این نگاه مکانیکی، محور قراردادن داستان در آموزش فلسفه و جاانداختن قالب‌های معین برای کودکان و در عین حال شعار پرواز آزادانه اندیشه دادن است. و اکتفا به تعالیم کهنه‌شده‌ی استادان مشهوری که نامشان ورد زبان کاسبان آموزش فلسفه است و به دلایل تاریخی دچار محدودیت ذهنی بوده‌اند.

دنیای فردا به انسان‌های کنجکاو، جستجوگر و پیگیر نیاز دارد. نه به افرادی که می‌پرسند که پرسیده باشند.

✍ سیدرضا تهامی

تکنیک شش کلاه

تکنیک‌ شش‌کلاه چیست و چگونه از آن استفاده کنیم؟

عادت کنیم ارزیابی کنیم.

عادت کنیم صحیح و همه‌جانبه ارزیابی کنیم.

«زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد.»

این‌که حرف حکیمانه‌ی سقراط را با آب طلا بنویسیم و بر سردر ساختمان بیاویزیم، زندگی را دارای ارزش زیستن نمی‌کند.

باید ضرورت این مهارت را به ویژه برای کودکان بدانیم و راه دست‌یابی به آن را بشناسیم.

هر کس باید قادر باشد تصمیمات خود را در زندگی، از قبل ارزیابی کند و چنان‌چه این مهارت در کودکی به دست آید و اگر قادر شویم این توانایی را تکثیر کنیم، جامعه‌ی فردا بی‌تردید بر مدار خرد خواهد چرخید و دروغ و ناراستی و افراط، حذف خواهند شد.

چگونه ارزیابی بهتری داشته باشیم؟
یکی از راه‌هایش، تکنیک شش کلاه است:
بسیار مفرح و در عین حال مفید و مؤثر.

اجرای این تکنیک نه تنها فرصت‌هایی شاد برای تعامل و لبخند فراهم می‌آورد، بلکه ارزیابی صحیح را به عادت تبدیل می‌کند.
امتحان کنید. لذت ببرید. ارزیابی کنید.

تکنیک شش کلاه

ابزار مؤثر توانمندسازی در ارزیابی‌ صحیح

ایجاد فضایی شاد و درگیرانه در کلاس درس

هر تصمیم‌گیری یا هر موضوعی را که می‌خواهید ارزیابی کنید، شش بار و از زوایای گوناگون ارزیابی کنید.

شش کلاه با شش رنگ لازم دارید. در کلاس و برای کودکان حتماً از خود کلاه‌ها استفاده کنید و حتماً هم با همین رنگ‌ها.
بگذاریم این کلاه‌ها و رنگ‌ها معنای مشترکی برای همه‌ی ما داشته باشد تا بهتر بتوانیم نتایج را به اشتراک بگذاریم.

هر بار که یک کلاه را به سر می‌گذارید (ترجیحاً به همین ترتیبی که می‌آیند)، با همان نگاهی پدیده‌ی مورد نظر را ارزیابی کنید. گاهی می‌توانید دو یا سه کلاه را با هم بر سر گذارید!

کلاه سفید
سعی کنید همه‌ی اطلاعات موجود درباره‌ی آن موضوع را ببینید. و همان‌طور که هست آن را بررسی کنید. ظاهرش را و نیز این‌کهچه کارکردی دارد. چه آن ویژگی‌ها را دوست دارید و چه دوست ندارید.

کلاه قرمز
این بار نوبت ارزیابی، مبتنی بر عواطفتان است. به احساس خود در آن مورد فکر کنید.
دوستش دارید؟ بدتان می‌آید؟ نسبت به آن بی‌تفاوتید؟ هرچه هست بنویسید یا بگویید. همان احساسی که درباره‌اش دارید.
احساسات خودتان درباره‌ی آن پدیده را بگویید. نه این‌که آن پدیده چه‌قدر در برانگیختن احساسات از این قبیل مؤثر هست یا نیست.

کلاه سیاه
جنبه‌های منفی آن چیز یا موضوع را به‌طور منطقی مرور کنید. کاستی ها و ضعف‌ها و عیب‌هایی که دارد.
این کلاهی‌ست که ما بیشتر از سایر کلاه‌ها بر سر خود می‌گذاریم. این بار اما به جا این کار را می‌کنیم.

کلاه زرد
حالا نوبت بررسی منطقی جنبه‌های خوب و مثبت آن چیز است. سعی کنید همه‌ را ببینید و بنویسید.

کلاه سبز
این بار با نگاهی متفاوت به پدیده یا موضوع نگاه کنید.
خلاقیت یعنی از منظری متفاوت به موضوع نگریستن. این‌جا باید خلاقیت باید در نگاه شما به برخورد با آن پدیده باشد نه این‌که درباره‌ی خلاقیت آن پدیده بنویسید.

کلاه آبی
آخرین کلاه و آخرین ارزیابی شما از جنس کنترل و جمع‌بندی است. کل فرآیند و ارزیابی‌های پنج‌ کلاه قبلی را مدیریت کنید و در دو سه جمله آن‌ها را جمع‌بندی کنید.

مجموعه‌ی شش ارزیابی شما
بیانگر دید همه‌جانبه‌ و کامل‌تری نسبت به ارزیابی‌های متداول است.
که فقط از یک جنبه و یک زاویه به موضوع می‌پردازند.

عادت کنیم هر چیز را ارزیابی کنیم.

✍ سیدرضا تهامی

کروناویروس

چگونه به مقابله با کروناویروس برویم؟

کروناویروس با بروز تب آغاز شده و به دنبال آن سرفه‌های خشک شدت می‌گیرد، سپس بعد از یک هفته ممکن است به تنگی نفس منجر شود.

تب،‌ آبریزش بینی، مشکل تنفسی، گلودرد، سرفه، التهاب ریه،‌ عطسه، سرفه و … از جمله علائم این ویروس است.

از جمله نکات قابل توجه این است که هنگام حضور در مکان‌های عمومی حتما از ماسک استفاده کنید و به هیچ عنوان دستان آلوده خود را به چشمانتان نمالید. دست دادن، بغل کردن و روبوسی کردن با دیگران را کاهش دهید و از مصرف غذاهای خیابانی و روباز خودداری کنید.

گروه‌هایی که بیشتر در معرض ابتلا به کرونا ویروس قرار می‌گیرند، کودکان، سالمندان، زنان باردار و افراد دارای سیستم ایمنی ضعیف هستند.

بنابر اعلام وزارت بهداشت، شستن دست‌ها با آب و صابون به طور مکرر از نکات حائز اهمیت در جلوگیری از انتقال بیماری است همچنین در صورتی که به آب و صابون دسترسی ندارید می‌توانید از ضدعفونی کننده‌های حاوی الکل استفاده کنید. سعی کنید هنگام حضور در مکان‌های عمومی حداقل تماس را با سطوح مشترک برقرار کنید.

منبع: ایسنا

اعتماد به نفس کودک

آگاهی از نحوه رفتار با کودکان موجب افزایش اعتماد به نفس آنان می‌شود

کودک‌آزاری علت‌های متعددی دارد؛ از جمله علل آن می‌توان به خانواده و مشکلات آن اشاره کرد.

یکی از علت‌های دیگر فقر است. برخی از خانواده‌ها هستند که در مناطق پایین شهر زندگی می‌کنند و اعتقاد دارند کتک زدن کودک طبیعی است و این فرهنگ جامعه آنان است که باعث این اتفاق می‌شود.

یکسری از عوامل دیگر هم وجود دارد که متوجه خود کودک است. برخی از کودکان بیش‌فعال یا معلول هستند. کودکانی که دچار مشکلات مغزی هستند، بیشتر در معرض خشونت قرار دارند.

کودکان خیلی از سوءاستفاده‌ها را عنوان نمی‌کنند.

نظریه‌های زیادی بیانگر این است که آسیب‌هایی که در کودکی به فرد وارد می‌شود، موجب بروز مشکلات روحی و روانی در بزرگسالی مانند پرخاشگری خواهد شد. زمانی که این موارد را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم ریشه این مشکلات در آسیب‌های دوران کودکی نهفته است.

بنابراین همه ما می‌توانیم به یکدیگر کمک کنیم تا بدانیم چطور فرزند خود را پرورش دهیم و چگونه با او رفتار کنیم و ارتباط بگیریم.

مشاهده خشونت و دعوا میان والدین و یا تحقیر کودکان هم نوعی از کودک آزاری عاطفی و روانی است که یکی از بیشترین موارد ثبت شده همین نوع است.

وقتی کودک آزاری رخ می‌دهد، عزت نفس کودک کاهش پیدا می‌کند و خودآگاهی شکل نمی‌گیرد و زمانی که مشکلی رخ دهد، کودک نمی‌داند که چه اقدامی باید انجام دهد.

ریشه همه این مشکلات این است که کودک آزاری جسمانی یا روانی انجام شده است. باید توجه داشت کودکانی که دچار کودک آزاری می‌شوند، اکثرا به قانون اهمیت نمی‌دهند و شخصیتی ضد اجتماعی پیدا می‌کنند.

منبع: طبیه جعفریان، مددکار اجتماعی / ایسنا