چگونه استعداد فرزندم را بشناسم؟

استعداد یعنی توان انجام یک کار بالاتر از میانگین عرفی که وجود دارد. استعداد ارثی-ژنتیکی و اکتسابی است. استعداد اکتسابی به شیوه‌های مختلف براساس تبار‌ شغلی، تربیت، فضای خانه و خانواده، محیط شهر و کشور و … بعد از تولد در کودک بوجود می‌آید که منجر به بروز و شکوفایی استعداد می‌شود. برای بروز و شکوفایی استعداد دو مرحله‌ی کاملاً جدا از هم وجود دارد. یکی تشخیص استعداد و دیگری پرورش آن است.

تشخیص استعداد

کودکان به دسته‌های بااستعداد، کم‌استعداد یا بی‌استعداد تقسیم نمی‌شوند. همه کودکان دارای استعداد هستند که با هم متفاوت است و باید کشف شود. بخاطر تفاوت انسان‌ها با هم یکسان‌سازی قابل قبولی بین آن‌ها پذیرفته نیست. هرکسی و هرگروهی با توجه به ویژگی‌های جسمی، ذهنی و تربیتی خودش عمل می‌کند.

یکی از مراحل تشخیص استعداد‌، آزاد و رها گذاشتن بچه‌ها است.

رها کردن آن‌ها و اجازه دادن به آن‌ها برای بروز توانایی‌شان بدون هیچ قید و بند اضافه است. اگر والدین خودشان آرزوی فوتبالیست شدن داشته‌اند؛ نمی‌توانند برای جبران ناکامی‌شان بچه‌ها را مجبور کنند که به دنبال فوتبال بروند. کاسپر اشمایکل، پسر پیتر اشمایکل افسانه‌ای مثل پدرش یک دروازه‌بان خوب است. استعداد فوتبال در او هم ارثی و هم اکتسابی است. نمونه‌ی آشناتر امیرعابدزاده دروازه‌بان فعلی تیم ملی که پسر احمدرضا عابدزاده دروازه‌بان سابق است. استعداد در او، هم جنبه ارثی و هم اکتسابی دارد. اما این مسئله درباره‌ی همه پدر‌ و‌ پسرها صدق نمی‌کند. مثلاً پسر یکی از فوتبالیست‌های خوب کشورمان در چند تیم‌ باشگاهی حضور داشت اما مثل پدرش نشد. چون استعداد و علاقه باید از درون بجوشد. که در پدر بود اما در پسر وجود نداشت. اما چیزی در درون امیر‌عابدزاده بود که می‌خواست مثل پدرش احمدرضا‌ عابدزاده نباشد. بلکه دوست داشت، خودش باشد و موجودیت مستقل داشته باشد. اما پسر احمد‌رضا عابدزاده بودن، باعث شد پله‌های ترقی را سریع‌تر طی کرده و از کودکی همراه پدر سر تمرین‌ها حاضر می‌شد و در بهترین محیط ممکن بزرگ شده بود. در کودکی همراه با پدرش ورزش کرد و زودتر از کودکان دیگر یاد گرفت. ولی این موضوع برای همه صدق نمی‌کند. برای همین می‌گویم که جنبه‌ی اکتسابی یک موضوع عام نیست. مثلا احمدرضا عابدزاده را عقاب آسیا می‌گفتند و به امیر لقب بچه عقاب داده بودند و بعدها گفتند بچه عقاب، عقاب شده است. درست است که همه‌ی بچه‌ عقاب‌ها، عقاب می‌شوند اما در جوامع انسانی این‌طور نیست که همه به سمت حرفه و استعداد پدرشان کشیده شوند. همه‌ی موزیسین‌ها، فرزند موزیسین ندارند یا همه‌ی شاعران، دختر یا پسرشان شاعر نمی‌شود بلکه چیزهای درونی دیگری برای شکوفا‌ شدن درونیات بچه‌ها نیاز است.

بچه ها باید رها اما زیر سایه‌ی مراقبت والدین بوده تا نشانه‌ها را بروز دهند.

مثلاً برای اینکه متوجه شوید بچه‌ای استعداد موسیقی دارد باید او را رها کرده اما زیر نظر بگیرید. زمانی متوجه می‌شوید که هوش موسیقیایی خوبی دارد که ادامه آهنگ را با ریتم‌های مشخص با دست و پا تکرار می‌کند. البته اشتباه نکنید؛ کلا کودکان موسیقی را بیش‌تر از بزرگسالان می‌فهمند. ۱۰ الی ۱۵ سال پیش یکی از بهترین و نوازندگان آمریکا که هزینه بلیط یک شب کنسرتش، هزار دلار بود در یک مترو به صورت ناشناس شروع به نواختن آهنگی کرد. چند دوربین مراقب او بودند چون می‌خواستند، عملکرد مردم را ببیند. اکثریت قریب‌ به اتفاق مردمی که هر شب برای شرکت در کنسرت‌هایش هزار دلار می‌پرداختند آن‌جا یک نگاهی به او می‌کردند و با عجله رد می‌شدند. بعضی از والدین که بچه‌ای همراه‌شان بود؛ دست والدین‌شان را می‌کشیدند و دوست‌داشتن آنجا بمانند. به همین دلیل است که می‌گویند بچه‌ها موسیقی را بهتر از بزرگسالان می‌فهمند. پس بچه‌ها را آزاد گذاشته و مراقب نشانه‌ها در او باشید. مثلاً بعضی از بچه‌ها در چهار سالگی خطی که میکشند، قوی است و شما متوجه استعداد نقاشی در او می‌شوید. فضا و محیط پرورش کودک نیز بر روی استعداد  بچه‌ها تاثیر می‌گذارد. اگر محیط با استعداد درونی بچه‌ها همراه باشد و شرایط هم فراهم باشد؛ آن استعداد بروز پیدا می‌کند. مثلا از سه کودک که در یک محیط پرورش می‌یابند؛ یکی به نقاشی، یکی به موسیقی و دیگری به چیز دیگری علاقه نشان می‌دهد و اگر استعداد و شرایط فراهم باشد، خودش پا جای پای شما می‌گذارد ولی اگر استعدادش مختلف باشد، شما باید متوجه شوید. در همه‌ی زمینه‌ها اینطور نیست که مثلا با ساخت چیزی با گل تشخیص دهید، فرزندتان استعداد مجسمه سازی دارد. لازم نیست که رشته‌ی دقیق هنری فرزندتان را تشخیص دهید که آیا ساز بادی خواهد زد یا خواننده خواهد شد. همین‌که هوش موسیقیایی او را تشخیص دهید، کافی است. در مورد نشانه‌های هنرهای دیگر در بچه‌ها مثل هنر تجسمی، نمایش، تئاتر و … باید به نشانه‌های او دقت کرد.

 بچه‌ها را رها و آزاد می‌گذاریم و او را به محیط‌های مختلف می‌بریم.

پرورش درست بچه‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که در محیط غنی قرار بگیرند. مثلا زمانی که بچه‌ها را تئاتر کودکان می‌بریم، به این خاطر نیست که در آینده هنرپیشه یا کارگردان تئاتر شود اما دیدن تئاتر و شنیدن موسیقی خوب برای همه لازم است. از همان کودکی می‌توانید، سلیقه اش را پرورش دهید. اعم از اینکه او بخواهد آن رشته را دنبال کند یا نکند؛ مهم این است که شما سعی کنید، سلیقه‌اش را افزایش دهید. اگر آهنگ سطح پایین در خانه‌تان پخش شود، سلیقه‌ی بچه‌ها حول همین آهنگ‌ها شکل می‌گیرد. سلیقه ابزار مهم استعداد است. زمانی که فرزندتان موسیقی خوب شنیده، تئاتر خوب ببیند، گالری نقاشی برود؛ موسیقی، تئاتر و نقاشی مثل یک آهنربایی عمل می‌کند که براده‌های آهن در وجود، جسم و ذهن فرزند شما با آهنربا همخوان می‌شود. این علاقه باعث می‌شود، دوباره به شما اصرار کند که به گالری نقاشی برویم و زمانی‌که به خانه برمی‌گردید، خودش شروع به خط خطی کردن می‌کند. این یعنی فرزند شما استعداد نقاشی دارد اما معلوم نیست که استعداد نقاشی‌اش در‌ حد حسین بهزاد است یا در‌ حدی است که از نقاشی‌ کردن لذت می‌برد. مهم این است که این علاقه و کشش در او پرورش یابد و به دنبالش رفته و شما هم امکانات را برایش فراهم کنید. در این صورت مثل امیر عابدزاده می‌شود که هم استعداد داشت و هم در محیط مساعد قرار گرفت. شاید شما استعداد نقاشی نداشته باشید اما فرزند شما اگر استعداد نقاشی داشته و زمانی که محیط و شرایط نقاشی را برای او فراهم ‌کنید، این امکان را در اختیارش گذاشته‌اید تا نقاش شود. شک نکنید، روزی هزاران استعداد خوب نقاشی، موسیقی و رشته‌های دیگر حتی در شهرهای بزرگ غبار فراموشی گرفته و پرورش پیدا نکرده است. همه‌ی این حرف‌ها برای این است که استعداد‌ها را به موقع شناخته شده و پرورش دهیم و بتوانیم آنها را در خط درست کشش درونی بچه قرار دهیم.

همه‌ی بچه‌ها بدون استثنا یک یا چند استعداد دارند.

هنر ما این است که قلاب ماهی‌گیری را در جای درست و به نحو صحیح بیاندازیم تا ماهی مناسب که همان استعداد بچه‌هاست را صید کنیم. بعضی بچه‌ها در کودکی خیلی راحت خم و راست می‌شوند. اطرافیان می‌گویند: « انگار در بدنش استخوان ندارد.» این بچه‌ها استعداد جسمی و ذهنی برای ژیمناستیک شدن را دارند. پس به دنبال نشانه‌ها در بچه‌ها باشید.

زمانی آرزوی والیبالیست‌های ایرانی این بود که در یک ست ژاپن را ببرند. تا اینکه مسئولین فدراسیون والیبال در ۲۰ الی ۳۰ سال پیش به این نتیجه رسیدند که ما فوتبالیست‌های خوبی داریم اما کوتاه‌قد هستند. بنابراین در یک سفر به نقاط زیاد ایران، تعدادی را شناسایی کردند که هم قد بلند و هم مستعد بودند. اکنون نسل جدید والیبالیست‌های ایران، آینده‌ی روشنی را نشان می‌دهند.

همین الان در بلوچستان، بوشهر، بندرعباس چند هزار نفر دارنده مدال طلایی دو میدانی المپیک زندگی می‌کنند که به کار دیگری مشغول هستند و راهی به میادین ورزشی پیدا نمی‌کنند. در حالی‌که از نظر بدنی و ذهنی، استعداد بسیار خوبی دارند. مثلا علی باغبان‌باشی قهرمان افسانه‌ای دومیدانی ایران به همین صورت شناسایی شد. زمانی‌که او را به اجبار به سربازی فرستادند به دلیل کاری که در محل اقامتش داشت، فاصله ۲۰ کیلومتر از سربازخانه به خانه را می‌دوید و بر می‌گشت.  بعد از اینکه متوجه شدند به جای تنبیه او را آموزش دادند. صدها هزار کودک وجود دارد که استعداد آنها مورد غفلت قرار گرفته است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *