توسعه توانمندی معلمان

آزمون، سنجش و مقایسه

از نظر دبستانکی‌ها هیچ نوع آزمون، سنجش و مقایسه‌ای به رسمیت شناخته نمی‌شود  و ما همه‌ی انواع آزمون و سنجش را ضد آموزش و ضد یادگیری می‌دانیم و اعتقاد داریم که باید هر چه زودتر بساط امتحان و نمره و مقایسه‌ی دانش‌آموزان و سنجش این‌که چه یاد گرفته‌اند یا یاد نگرفته‌اند جمع شود و این کار باید هر چه زودتر و از دوران دبستان نیز آغاز شود.

البته تا وقتی این کار به طور رسمی به مدارس و معلمان ابلاغ نشده باشد، شما ناگزیرید طبق روالی که اداره‌ی آموزش و پرورش می‌گوید عمل کنید. اما بهتر است از همین الان بدانید که چرا این کار بسیار اشتباه است و خود را برای دورانی که دیگر آزمون و امتحانی در کار نباشد آماده کنید.

* در این‌جا سوالی پیش می‌آید: اگر آزمون و امتحانی در کار نباشد، چگونه می‌توانیم تشخیص دهیم که ما به عنوان معلم و مربی کار خود را به خوبی انجام داده‌ایم یا نه؟

پاسخ بسیار ساده است: اصلا برای چه باید تشخیص بدهیم؟

معلمی که نداند کار خود را به خوبی انجام داده یا نه اصولا معلم نیست. هر معلمی از نگاه و رفتار کودکان، از همان ساعت اول هر سال در مهرماه تا آخرین ساعت در اردیبهشت یا خرداد، لحظه به لحظه، ساعت به ساعت، هفته به هفته و ماه به ماه، به طور مداوم آگاه است که کار خود را چگونه انجام داده است.

در اکثر مدارس و کلاس‌ها، بارها و بارها و بارها دیده‌ایم وقتی زنگ پایانی می‌خورد، چگونه سیل دانش‌‌آموزان با شادی و شور و شتاب راه به سوی بیرون می‌جویند تا هر چه زودتر از مدرسه خارج شوند.

این چه نوع آموزشی است؟ چه نوع مدرسه‌ای است؟ و چه کلاسی که اکثر دانش‌آموزان چنین مشتاقانه راه بیرون را می‌جویند؟

مدرسه و کلاس واقعی آن‌جاهایی است که حتی پس از زنگ آخر، دانش‌آموزان حلقه‌وار دور معلم را می‌گیرند، با او بیرون می‌آیند و تا هر جای ممکن او را بدرقه می‌کنند و مدام می‌پرسند و می‌پرسند و می‌پرسند. از عادی‌ترین و پیش‌پا افتاده‌ترین سوال‌ها گرفته تا سوال‌های بسیار سنجیده و ناب.

* سوال دیگر این است: اگر امتحان و آزمونی نباشد از کجا تشخیص دهیم که کدام دانش‌آموز درس را یاد گرفته و چه کسانی مشکل دارند تا آن‌ها را برطرف کنیم؟

پاسخ این سوال نیز بسیار ساده است: اصلا برای چه باید تشخیص بدهیم؟

وظیفه‌ی ما پهن کردن سفره است. کسی که گرسنه باشد بر سر خوان می‌نشیند.

* اگر تعدادی از دانش‌آموزان یا اکثر آن‌ها نیاز به گرسنگی را احساس نکردند و سر سفره ننشستند چه؟

این‌جاست که تفاوت معلم و افراد عادی مشخص می‌شود.

یک معلم می‌داند چگونه سفره را پهن کند و چه غذاهایی در آن بچینند که هر دانش‌آموزی با میل و رغبت سر سفره بنشیند و با ولع لقمه بردارد.

همه‌ی این آموزش‌ها و همه‌ی تلاش‌هایی که معلمان برای توسعه‌ی توانمندی خود می‌کنند در همین پاسخ به ظاهر ساده اما بسیار پیچیده و دشوار نهفته است. این دوره‌ی آموزشی سعی دارد این راه و روش را توضیح دهد.

* مقایسه کردن دانش‌آموزان، از اساس غلط است.

هر امتحانی، خواه ناخواه به قصد مقایسه صورت می‌گیرد. وقتی داریم نمره می‌دهیم، داریم عملا دانش‌آموزان را با یک‌دیگر مقایسه می‌کنیم.

این کار از اساس، نه تنها اشتباه و نه تنها ضد آموزشی که اصولا غیرانسانی است. هیچ انسانی را در هیچ چیز نباید با انسانی دیگر (حتی خودش) مقایسه کرد.

هر انسانی جهانی جداگانه است که باید به طور جداگانه کشف شود.

* ملاک بالا رفتن از یک پایه به پایه‌ی دیگر چه؟

تنها ملاکی که بالا رفتن یک دانش‌آموز را از یک پایه به پایه‌ی بالاتر توجیه می‌کند، حضورش در کلاس‌ها و خواست خود اوست. ما وظیفه داریم، اقیانوسی از دانش و زندگی مهیا کنیم که دانش‌آموزان در آن غوطه بخورند. این‌که چه‌قدر یاد بگیرند به خودشان مربوط است.

ممکن است بسیاری معلمان و دست‌اندرکاران این‌گونه حرف‌ها را برای دوران دبستان بپذیرند یا به نحوی با آن کنار آیند اما برای ورود به دوران دبیرستان و پس از آن دانشگاه، سوال‌های جدی‌تری برایشان مطرح شود.

واقعیت این است که فعلا بگذارید دوران دبستان را از آسیب و بلای امتحان و نمره و آزمون رهایی بخشیم به دبیرستان و دانشگاه و چگونگی برخورد با آموزش در آن مقاطع نیز خواهیم رسید.

 آزمون‌های چندجوابی، مرگِ خاموش مغزی

هر امتحانی غلط است اما به ویژه آزمون‌های چندگزینه‌ای، خطرناک‌ترین و زیان‌بارترین نوع امتحان هستند. این آزمون‌ها در تکرار و تداوم خود به ذهن و روان دانش‌آموزان آسیب می‌رسانند و بخشی از وجودشان را از بین می‌برند. اگر در نظر بگیریم که برگزاری آزمون‌های چندگزینه‌ای، به ترتیبی که امروز رایج است، فقط ۵ درصد از توان ذهنی دانش‌آموز را از بین ببرد (که نسبت درصد واقعی بسیار بیش از این است) می‌توانیم انگار کنیم (و این فرض غلطی نیست) که اگر یک مرکز به ظاهر آموزشی، برای تعداد بسیار زیادی دانش‌آموز در هر سال،‌ به طور مداوم آزمون برگزار کند، مثل آن می‌ماند که ۵ درصد آنان یعنی چند هزار نفر را به قتل رسانده باشد.

اکنون واقعا این‌طور است اما چون این پنج درصدها در طول چند سال بیشتر از ۲۰ درصد یا سی درصد برای هر نفر نمی‌شود و آن‌ها را ظاهرا سالم و سرپا می‌بینیم، به نظر ما می‌آید که اتفاقی نیفتاده است.

اما این اتفاق افتاده است. مرگ قسمتی از مغز، مرگی خاموش است. مراکز برگزاری آزمون‌های چندگزینه‌ای، مراکز کشتار جمعی هستند.

* چرا آزمون‌های چندگزینه‌ای خطرناکند؟

در واقعیت جهان در مورد اکثر سوال‌ها و مسائل نمی‌توان گفت که فقط یک جواب درست باشد. برخی از پرسش‌ها بی‌نهایت پاسخ صحیح دارند یا تعداد پاسخ‌ها یک عدد بسیار بزرگ است یعنی هر پاسخی داده شود درست است.

به پرسش‌هایی ساده از قبیل این‌که چه رنگی برای یک خودرو بهتر است؟ هر پاسخی دهید درست است؛ یا حتی در مسائل علمی و این‌که از چه راه‌هایی می‌شود و به فلان هدف یا کشف رسید؛ یا در مسائل اعتقادی می‌گویند به تعداد انسان‌ها راه برای رسیدن به خدا می‌توان یافت.

پرسش‌های علمی بسیار پیچیده نیز پاسخ‌های متعددی دارند که بسیاری از آن‌ها درست هستند. از قبیل این‌که جهان چگونه آغاز شده است؟

انسان‌ها از چه زمانی قادر به فلان کار بوده‌اند؟ هیچ کدام از این پرسش‌ها پاسخ ساده و سرراست درست یا غلط ندارند. در زمینه‌های مختلف علوم اجتماعی نیز هزاران پرسش وجود دارند که هر کدام پاسخ‌های متعدد صحیحی دارند. حتی نظریه‌های مسلم علمی نیز چندان مسلم شمرده نمی‌شوند و از این قاعده مستثنی نیستند.

یکی از ساده‌ترین آن‌ها را در نظر آوریم.

آب در چند درجه به جوش می‌آید؟ فورا گفته می‌شود در صد درجه.

در حالی که این امر فقط در ارتفاع صفر از سطح دریا روی می‌دهد و هر چه از سطح دریا ارتفاع بگیریم آب در درجه‌ی حرارت کمتری به جوش می‌آید. تازه، ارتفاع یکی از واحد‌هاست. ترکیب‌های مختلف آب، اوضاع متفاوتی دارند؛ مناطق مختلف زمین و درجه عرض و طول زمین نیز.

اما حتی در ارتفاع صفر و در مورد آب خالص نیز نمی‌توان با قاطعیت نظر داد. شاید آب در ۹۲ درجه به جوش می‌آید و در ۱۰۰ درجه آشکار می‌شود یا احتمال‌های دیگری که می‌توان منظور داشت.

منظور از این توضیحات چنین نیست که هر نظریه‌ای را (به دلیل این‌که مسلم نیست) کنار بگذاریم و بی‌عمل بمانیم تا مسلم شود.

بدیهی است که در زندگی واقعی بسیاری امور را نظریه‌های مسلم تلقی می‌کنیم و از آن عبور می‌کنیم و به کار خود مشغول می‌شویم.

اما تفاوت دو انسان که یکی از آن‌ها همیشه به دنبال پاسخ‌های کامل‌تر و بهتر است و دیگری به نخستین پاسخ‌های اثبات شده (نسبی) اکتفا می‌کند، همان آسیبی است که پیش از این گفته شد. کسانی که به پاسخ‌های ظاهرا اثبات شده اتکا کنند و دنبالش را نگیرند نمی‌توانند جهان را، علم را و انسان را به جلو ببرند.

اشکال مهم آزمون‌های چندگزینه‌ای این است که در ذهن دانش‌آموز القا می‌کند که از این چند گزینه، فقط یک پاسخ صحیح است و این «فقط یک پاسخ صحیح»، یکی از مرگبارترین سلاح‌هاست که کاسبان سود‌طلب حیطه‌ی آموزش با آن مغز و روان کودکان را نشانه گرفته و مرتبا شلیک می‌کنند.

شما بنویسید:

پاسخ این سوال را برای سرپرست گروه ارسال کنید و جزوه‌ی بعدی را دریافت کنید.

وقتی که هیچ آزمون و امتحانی نباشد آیا می‌توان برنامه‌ی واحدی را پیش برد (به نظر شما چگونه؟) تا همه‌ی دانش‌آموزان از نتایجش بهره‌مند شوند؟

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *