یادداشت‌های خواندنی پزشک دبستانکی

یادداشت‌های پزشک دبستانکی در روستاهای لرستان (۸)

با خشم و مهربانی
با عشق و سخت‌جانی

محیط زیست دیگه ای نداریم…

در با صدای بلند باز می‌شود. یک خانم و پنج مرد عصبانی وارد می‌شوند

– برای چی از ما شکایت کردی؟

– برای ریختن فضولات تو روستا.

– نامه بده پاسگاه بگو صرف نظر کردی.

– امکان نداره.

– سی چی از ما شکایت کردی ؟ همه می‌ریزن.

– از تک تکشون شکایت می‌کنم.

– این همه سال ریختیم هیچی نشده ، حالا چی می‌خواد بشه؟

– بالاخره یکی باید بهتون بگه اینکار اشتباهه.

– حالا این یه بار ببخش مارو.

– سه بار تذکر شفاهی دادیم دو بار تذکر کتبی، گوش نکردین.

– الان جمع کردم.

– اینو به قاضی توضیح بدین.

خانمی که تا الان ساکت بود می‌گوید:

– به جان این بچه‌ی تو شکمم، جمع کردیم. تورو خدا نزار پونصد هزارتومن جریمه‌مون کنن.

– به خاطر آینده‌ی همین بچه‌ی توی شکمت باید جریمه بشی تا دیگه نریزی.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *